شوهر منم خیانت کرد با تهدید خونه و ماشین زد به نامم حق طلاق و حضانت بچه هامم ازش گرفتم.انقدرررررر زدمش فحشش دادم انداختمش از خونه بیرون، لباساش سه نصفه شب از طبقه چار ریختم تو خیابون.با گریه داشت جمع میکرد خاک بر سر. ماشینم گرفتم ازش. حتی رو نداشت بعد بیست سال زندگی با یه مشت لباس برگرده خونه مادرش 😏
انقدررر التماس کرد خواهش کرد گریه کرد بچه هام واسطه کرد که بچه هام ضمانتش کردن که راش دادم تو خونه و گفتم کوچکترین چیزی ببینم این بار نه دعوا میکنم نه داد بیداد جوری که خودتم نفهمی چی شد تمومش میکنم لباساتم با اژانس میفرستم برا مامانت. بعد سه ماه زندگیمون آروم شد بچه هام خیلیییی داغون شدن دیگه نخاستم بیشتر از این عذاب بکشن جو خونه روآروم کردم
شوهرم همه رفیقاش گذاشت کنار. الانم پنج ماهه سفت و سخت چسبیده به زندگی وبچه ها داره جبران میکنه
ولی من همچنان ازش متنفرم از خودش و محبت کردناش ولی بخاطر بچه هام ظاهرا باهاش خوبم