2777
2789
عنوان

داستان امروز کارواش رفتن با بچه

110 بازدید | 2 پست

اولش که نونوایی رفتم نون یه هفته رو بخرم فریز کنم مهلت نمی‌داد نوبت ما بشه. از نون هر یک از نفرات قبلی صف، یک تکه خواست و خورد. ظهر رسیدم کارواش. توی حیاط بزرگش دو تا خروس و پنج تا مرغ و ده تا جوجه بود. بزرگوار سه سالش نشده، دوید سمت مرغ و خروسا و خنده های شیطانی میکرد مرغ و خروسا هم فرار میکردن میگفتن قدددددد قااااااااق قاااااااق. این بدو مرغ و خروس بدو. یهو چشمش خورد به جوجه ها سمت دیگه حیاط. دیگه ذوق کرد دنبال کرد. لگد میزد میخواست بگیره. یه مرد چاق مهربان براش جوجه گرفت گفت بیا ناز کن. بزرگوار گردن جوجه رو گرفت فشار داد. بعدها دیگه مرد چاق رو ول نکرد هی رفت با ایما و اشاره بهش گفت بیا برام جوجه بگیر. بعدش جوجه ها از لای نرده های کارواش فرار کردن بیرون، بچه منم از لای نرده ها خودشو داد اونور. من غافلگیر شدم دویدممممم. جوجه ها رو کیش میداد سمت سی ان جی بغل کارواش و توی خیابون. هر جا میرفتن اینم می‌رفت. خیلی خوشحال بود. دیگه خودش جوجه می‌گرفت یاد گرفت. جوجه لپ بچه رو چنگ زد خون نیومد ولی رد قرمزش موند. منم کلا دنبال بچه یک ساعت دویدم. از همون لای نرده همراه مرغ و خروس و جوجه رفت و آمد میکرد بچه. یکی دو بارم افتاد. یه جام دیدم دهنش خاک برده. صاحبشون دلش سوخت جوجه ها رو برد توی لونه. بزرگوار نظرش به لونه جلب شد میخواست بره توی لونه مرغ. یه مرغ روی تخما خوابیده بود. به زور از دم در لونه دستشو کشیدم بردم. اصلا ماشین رو ول کردم نمیدونم چطور شستن. آوردم خونه آب و غذا خورده سه ساعت هست خوابیده پا نمیشه. خودمم فشارم افتاد خیلی خوردم. غروب هم باید ببرمش الکتریکی و مانتو فروشی. 

سوال شغلی نپرسید

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

بزرگوار ما ۴ سالشه شب دیر خاب درحالی ک صبح زود باید توی جلسه میرفتم بزور ببدار شد رفتیم اونجا انقد نق زد  نصفه پاشدم اومدم پیاده روی کردیم تو بانک این سرازیری های شیب دار هست از اونا میرف بالا میترسید بیفته منم با خودش بالا پایین میبرد میترسیدم با چادر و کیف و بچه قل بخورم جلوی اقایون ابروم بره اومدیم خونه انقد شیطنت کرد دمپایی هارو انداخ خونه من انداختم بیرون حرصی شدم ی دمپایی ول دادم طرفش خورد بهش بعد اومدیم مغازه واس فروشندگی از این خوراکی از اون خوراکی متوسل شدم ب مامانم دادم نگهش داره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خانومای شاغل

آراگل | 13 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  11 ساعت پیش