عقدن داداشم و زن داداشم
بچه ها اینجوریه که از اول هواشو خدایی نگه داشتم نه بخاطر خودم نه بخاطر بقیه یا هر چی بخاطر اینکه هم جنسمه غیر اونم آخه به من چه با داداشم خوب باشه اصلا مثلا اون روز زن داییم بهش تیکه انداخت من جواب زن داییمو دادم با من دعواش و کلا برگشت دعوا سر من یا اینجوریه مثلا داداشم بیرونه میگم فلان چیزو بخر ببر براش فلان کارو بکن و کلا جدی با هم رابطمون خوبه هررررموقع میاد خونمون یه راست میاد اتاق من تا شب با اینکه من کنکور دارم ولی پیشم میشینه تا داداشم بیاد و در کل میگم جدی هواشو دارم و بخدا حسودی هم نمیکنم آخه چه حسودی اصلا
بعد خانوادم نمیزارن
مثلا اینجوریه مامانمم هواشو خیلی داره اون روز تلفنی حرف میزدن قربون صدقه هم میرفتن بعدا که قطع کرد به من توپید که خاک تو سرت اون دختر مردمه اینقدر برا من محبت داره تو نمک به حرومی درد و بلای اون بخوره تو سر تو😐 یا دیشب خونمون بود من امروز امتحان نهایی داشتم کلا برا شام هم بخاطر اون رفتم وگرنه وقت نمیکردم بعد اون ظرف هارو شسته امروز از صبح هی داره میگه درد و بلاش بخوره تو سرت منم بچه دارم اونم داره (قبل اون من کار نمیکردم مشکلی هم نداشت چون حدی وقتشو نمیکنم حتی بعضی وقتا برا شکمم غذا بخورم میگم کنکوری ام) بعد جالبیش اینجاس همین زن داداشم تا امروز تو خونمون کار نمیکرد مامانم هر موقع میخواست پشتش بد حرف بزنه من پشت زن داداشم در میومدم :\ یا من گربه وحشی نگه میدارم خیلییییییییییی هم وابستم بهشون تازگیا دوتا بچه دار شده اسماشونو انتخاب کردم شب سر سفره گفتم اسماشو داداشم توپید که تو به چه حقی تنهایی اسم انتخاب کردی باید زن من انتخاب میکرد😐ناراحت شدم حرفو عوض کردم نمیگم گربه ها ماله منه ولی خب من مامانشونم دلم نمیخواد غیر خودم کسی صاحبشون بشه تازه مال منم نیست اونا کالا نیستن که ماله خودشونن من فقط نگهشون میدارم
بچه ها حق دارم ناراحت بشم؟ اسم زن داداشم میاد حس بد میگیرم دیگه خودش خوبه هاا میگم رابطم باهاش فوق العاده اس با اینکه چرت و پرت زیاد میگه (تو هم باید ازدواج کنی و نمیدونم درس خوندنم اینارو مسخره میکنه )الان فردا قراره از صبح تا شب بیاد از الان دلم یجوریه
من آدم بدی ام نه؟من دلم نمیخواد خواهر شوهر بدی باشم امسال کنکور قبول بشم کلا قراره از این خونه برم میخوامشون چیکار اونم با داداشم خوشبخت باشه برا من ربطی نداره که بخوام بد تا کنم باهاش ولی یجوریم کردن