همیشه یا تو فکره یا غمگینه
درکش میکنما
ولی حتی تو مواقع شاد
حتی تو شادی و جشن
حتی تو مسافرت ...
همش تو گذشته سیر میکنه
تو مقایسه با بقیه حالشو بد میکنه
حسرت موندم لبخند ببینم ازش
منم غم و غصه های خودمو دارم
مخصوصا سال گذشته خیلی غصه ها خوردم ولی سعیم رو کردم شاد باشم
میترسم بچه منم چنین حسی داشته باشه در مورد من
هرجا بدون مادرم میرم عذاب وجدان دارم میرم دنبالش انقد تو فکره انرژی خودمم میره
دقیقا
نه بابام هیچوقت خوشحال نیست
بقیمون عادی هستیم
هوووف اره
مامانم هم از من شادتره هم سالمتر
یکی از دلایلی که دوس ندارم مادر بشم همینه
بنظرم مادر بودن همونقد که قشنگ و شیرینه
برای همیشه تورو از خودت جدا میکنه
و انگار دیگه مال خودت نیستی..
مومن واقعی شاده
مادرت ناامید یا دوراز جونش افسردست شاید
شاید افسردگی دارند 💔
من مامانم از خودم شادتر و پر انرژی تره
انقدر ادم از گذشته ضربه روحی میخوره که مگه میشه از فکرش درومد
میریم گردش
میشینه پشت سر بابام حرف میزنه
خاطرات بد گذشته رو بهم یادآوری میکنه
حالم گرفته میشه
اسی حتما خیلی سختی کشیده 🥺
بعضی مامانا هن خانواده ی شوهر در حقشون ظلم کردن هم شوهرشون نتونستن تو جوونی شاد باشن آرامش داشته باشن
مامانا خیلی مظلومن💔
عیب نداره، شاید اونجوری حالش بهتر میشه...
ولی خب اگه به خودتم داره اسیب میزنه، بهش بگو، البته با احترام بگیا✨
پ. ن: من خودم میرم تو اشپزخونه به مامانم میگم خعبببب دیگه چیکارا کردن باهم بشینیم درد دل کنیم😂😂
