قبلا گفتم تو جمع فامیل شوهرم خیلی اذیت میشم چون ال.کل میخورن و کارا و رفتارای زشت دارن
شوهرم دیروز یه ساعتی رفت پیش مادرشوهرم و وقتی برگشت معلوم بود پرشده...اومد گفت همه میخوان برن بیرون شهر...من گفتم ممکنه مامانم ممکنه بیاد خونم شروع کرد داد بزنه که من اختیار زندگیمو ندارم و هیجا نمیتونم برم و...گفتم اینکه من دلم نمیخواد بیام جمع فامیلات (که درواقع عمه شوهرم و خواهر شوهر عمه شوهرم میشن این جمع)بخاطر خودمه ربطی به خانوادم نداره کلی گریه کردم اونم شامشو خورد و خوابید صبح براش نیمرو درست کردم یه فیلم نشون میداد منم گفتم چی میبینی گفت اسمش طبقه حساسه.. یه مرد زنش هر چی بهش میگفت بریم بیرون گفت نه حالا که زنش مرده پشیمونه و داره اذیت میشه....منم دیگه دیوونه شدم و داد زدم و گفتم بپوش بریم الانم تو ماشینم و شوهرم با ذوق تخمه میشکنه شما بگید من چیکار کنم😭💔