ب نظرتون زندگی ک من دارم زندگی هست

از وقتی ازدواج کردم همیشه تنها بودم چون شوهرم و برادرش ی کار شراکتی را انداختن ک در اصل برادر شوهرم مثلا شغل براش ایجاد کرد البته خودشم کارمنده ولی ب زندگی متاهلی ما لطمه زد من همیشه تنها بودم هیچ وقت ب اندازه کافی توجه و محبت شوهرم ندیدم هر کاری برادرش بگه انجام میده ولی زنش براش مهم نیست مهم هست ولی الویتش کارشه  بدون اجازه برادرش نمیتونه اب بخوره هیچ وقت خونه نیست همین ک پول میفرسته فکر میکنه دیگه کافیه هر کسی جای من بود خیانت میکرد چون شوهرم اصلا وقتی برام نمیزاره از همه لحاظ کمبود دارم چند دفعه هم بحث کردیم ولی فایده نداره وابسته هست شخصیتش دیگه ازش دلسرد شدم ب خدا فقط ب خاطر دخترم وایسادم وگرنه تا حالا ترکش میکردم خانوادمم پشتم نیستن درک نمیکنن چی میگم چون وعض مالیشون خوب نیست نمبخوان من برگردم