میدونم طرف بیکار بوده ینی الاف میدونم معتاد به هرویین بوده و الان دوساله پاکه میدونم از لحاظ مالی صفره میدونم سی و دو سالشه اما تا ساعت سه میخوابه سه هم میره الافی میدونم میخواست منو که به ی نوای پولی برسه اما وقتی میبینمش ناااابود میشم نمیدونم چ کنم چجوری گریه نکنم چجوری یادشو فراموش کنم حتی میدونم بخاطر مواد دزدی کرده از خونه داداشش خدایا چیکارم کرده دارم دیوونه میشم
برای فراموش کردن روبیار ب کتاب خوندن وقتایی ک تنهایی کتاب بخون همش ب بدیهاش فک کن بزار حس تنفر بهت دست پیدا کنه اصلا ب خوبیهاش فک نکن ب زندگیت فک کن ب اینده ات بچه ات اگرم بچه ندارین بچه بیارین فراموشش میکنین باعرض پوزش ک تو تاپیکتون شرکت کردم و نظر دادم محض راهنمایی گفتم انشالا مشکله همه حل بشه
ی کارایی باهام کردن هم خونام ک هفت پشت غریبه ها جیگرشون کباب شد کاربر اقام
من متاهلم اما یاد این عشق فراموش نمیشه و دست خودم نیست میتونی داستان زندگیمو بخونی چندتا تاپیک قبلی
ببین گلم باور کن که احساست عشق نیست وسواسه چون که اگر عشق بود و یعنی احساس سالم بود عشق به خودت در نهایت میچربید و درنهایت خودتو ترجیح میداد اما این احساس شما داره میکشونتت سمت بدبختی