2777
2789
عنوان

خواهر حسوددددد

506 بازدید | 41 پست

گرمم بود پنجره رو باز کردم پاهام رو یکم گذاشتم جلوی پنجره یعنی دراز کشیده بودم ...پاهام بیرون پنجره نبود ..بعد شنیدم خواهرم به مادرم می‌گه پاهاش و گذاشته بود جلو پنجره هرکس میومد یه جوری نگاش میکرد .در حالی که کسی هم نبود ..مامانمم گفت خب چیکار کنم .گفت ابروی تو می‌ره ..شما بودین چی می‌گفتین به همچین خواهری ؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چه دلیلی داشت بخواد همچین حرفی بزنه ؟مگر از روی لج یا حسادت کلی نسبت به خواهرش که کلا بخواد یه چیزی ...

کاش همه مثل شما فهمیده و بادرک بودن ..خیلی از دستش استرس میکشم چون مامانمم چیزی بهش نمیگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792