مرسی ک اومدید ،،امشب خیلیخوب نیستم ، صبیه بیواز همسرم دیدم ک تاپیک قبل نوشتم ،بعد ب دم عصرهمسرم رفخونه ی مادرش اینا ب سرم زد با خطی ک جدید گرفتم و شمارشم همسرم نداره یه اکانت فیک تو تل بزنم وبهش پی امبدم ،من میدونستنثم شوهرم قبلا از یا خانومه خوشش اومده گفتم ببینم کفقطبازم ب فکرش هس یا ن ،وقتی رف خونه مادرش چن ساعت بعد بهش پی ام دادم خودمو جااون خانومه جازدم اولش سلامکردم و اینا اونم ج داد بعد نوشتامری دارید؟دیگ خلاصه نوشتم خیلی بی معرفتی رفتی فراموش کردی شوهرمم نوشت معرفت؟ کدوم معرفت! ما اولا درست نبود تو حیطه ی کاری بهم حس پیدا کردیم ادامه دادیم اشتباهمونو ادامه دادیم ،منم دیگ خلاصه ادامه دادم چتو باهاش نوشتم الانخوشبختی نوشت اره 🤞گفتم کاش جانمیزدی نوشت جانزدم خیلیچیزارو نمیشه باز کرد ولی بگذریم منم نوشتم عشق ک تکرار نمیشه نوشت اتفاقا عشقدوم میتونه از عشقاول بهتر باشه واقعی ترباشه بعد گفتم خب دلم تنگ شده شوهرمم نوشت افسار دلتو دستت بگیر بعدشم یه ویس فرستاد گف پشت فرمونم فقطخانوم یه چیزیم بگم خبرای جالبی درموردت نمیشنوم امیدوارم ب خودت بیای خوشبخت باشی پیامم نده چون حتی بدی ام این خطو میسوژونم دیگبعدش دیدم یهویی حسابشو دلیت زد برگشت خونه خطشو دراورد گفتم چرا اینکارو میکنی گف نه انتن دهیش خوب نیس اصن خراب شده یکیدیگ از خطاشو جاش گزاش گف باید اینوپرت کنم ، مبدونم کارم اشتباه بود کرم داشتم حالا بازم بغض دارم حس میکنم کاش حداقل عشق اول شوهرم بودم میدونم دوسم داره چیزی کم نمیزاره ولیخب ما خانوما حساسیم شایدم حساسیتم بچگانس و... چیکار کنم پیامارم همون لحظه بعد دلیت زد پاک کردم ک نبینمشون حالم بد بود چیزیم ب روش نیاوردم😔