2777
2789

سلام خانوما

من چندماهی میشه که با نامزدم ازدواج کردم ، کسی از ازدواجمون باخبر نیست و همین باعث شده نسبت به همه چیز زندگی من مشکوک باشه ، در صورتیکه اونی که مشکوکه من نیستم و خودشه...

حالا از همون اول که من رفتم سر کار شروع کرد به گیر دادن که این یارو چشم چرونه و .... (قبلا همه اینا رو راجع به استاد راهنمام گفته بود) کلا به همه چی شک داره فکر میکنه همه میخوان یه بلایی سرش بیارن و اگه باهاش خوبن براش نقشه دارن 

من اخیرا یه سقط جنین داشتم که همین باعث دور شدن خیلی زیادمون از هم شده .

حالا این مدت تماما بدون هیچ حرفی خودش منو میبرد سرکار و خودش منو بر میگردوند . وقتی هم نمیتونست بیاد و اینا می گفت لایو لوکیشن بفرست تا وقتی که میرسی خونه خیالم راحت شه .

حالا دیروز کارفرمام رو دید. اون بنده خدا کلی احترام و این داستانا بعد امروز صبح به این نتیجه رسیده که من لازم نیست از این به بعد برم سرکار و بهتره از این به بعد بمونم خونه و نقاشی بکشم و یا برم باشگاه ! درست مثل بچه ها منو فرض کرده ...

وقتی هم که بحثمون شد برگشت گفت بچه ما به خاطر سرکار رفتن تو مرد و اگه تو نمیرفتی سر کار الان منتظر بچمون بودیم( اوایل بارداری معتقد بود به دنیا اوردن بچه تو شرایط فعلیمون حماقت محضه) بعد حالا انداخته گردن من ...

در نهایت دارم روانی میشم که من سالها درس خوندم و جون کندم که حالا بشینم خونه ، نه که خونه بودن بد باشه ... ولی من اگه میخواستم تو خونه بمونم همون ۱۷ ۱۸ سالگی ازدواج می کردم می موندم خونه... احساس می کنم عمرم هدر رفته و کاری هم از دستم بر نمیاد ...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چرا هیچکس از ازدواجتون خبر نداره؟چطور ممکنه

قبلا گفتم ...

عمه ناتنیش مرد گفتن تا سال صبر کنید بعد به این نتیجه رسیدن درست نیست اینطوری

بیابد برید سر خونه زندگیتون سال دیگه مراسم میگیریم به همه میگیم

چرا جدا نمی‌شی؟حداقل بچه‌دار نشو از این روانی.

مگه چندماهه ازدواج کردم؟ 

هر وقت هم بحث اینکه باید باهم کنار بیایم میشه ، میگه که تو اگه کنار بیا بودی با نامزد اولت که باهات کنار میومد بهم نمی زدی (اینو یه طوری با خنده میگه که هیچی نشه در جوابش گفت)

خب ادامه بدی که بدتره.مشاور و روان‌پزشک نمی‌ره؟

چرا یکی دوبار دوران نامزدی بردمش ، اونم به خاطر شکم به مشکوک بودنش بود .

اما اونقدری خوب بود که نتونم ازش هیچ ایرادی بگیرم

چرا یکی دوبار دوران نامزدی بردمش ، اونم به خاطر شکم به مشکوک بودنش بود .اما اونقدری خوب بود که نتونم ...

خب اگه راضی‌ای با این شرایط بمون

یعنی چی خوب بود؟ تظاهر می‌کرد؟

.She's somebody , not some body.  

خب اگه راضی‌ای با این شرایط بمونیعنی چی خوب بود؟ تظاهر می‌کرد؟

اره دیگه ، البته که ذاتا همونه / این مشکل چی میگه این وسط نمیدونم

مثلا از قبل میدونه من چیکار میخوام انجام بدم کاری هم دور از چشمش انجام بدم اون لحظه نمیگه بعدش به روم میاره

من وقتی که سقط داشتم و یکی باید مراقبم می بود تنها تو خونه بودم و اون رفته بود سفر کاری و حالا یادش افتاده پدر اون بچه بوده...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792