میدونم با این تاپیک تعلیق میشم ولی اشکال نداره.
خواهشا کسی فعلا گزارش نزنه
من مشکلمو بگم
دو نفر راهنمایی کنن
خودم حذفش میکنم.
یا گزارشم دادین ، اشکال نداره . فقط زمان بدین من ب ی نتیجه ای برسم از تاپیکم.
بچها من با معین(دوسپسرم)
پول داشتیم خوردیم
نداشتیم نخوردیم.
شده مال ی بستنی ک بخایم بخوریم قرض کرده ولی تا همینجا نزاشته هوس چیزی ب دلمون بمونه.
معین ادم عاشق و زحمت کشیه.
خیلیی زیاد توحه میکنه.
خیلییی زیاد بهش اعتماد دارم.
من خیلی زیاد خونشون میرم.
فیلم میبینیم غذا میخوریم
عشق بازی میکنیم.
حتی دو بارم حمام رفتیم ولیی دریغ از کوچیکترین دست درازی ای . حتی یکبارم نشده ک انقدر شهوتی شه ک منو اذیت کنه یا بی احترامی کنه.
اون همیشه هر چقدر من خواستم بهم نزدیک شده.
حتی نخام دستمو بگیره ، نمیگیره ک من اذیت نشم.
عزیزترین آدمه زندگیه همیم.
من ب هیچکس تو این دنیا جز اون اعتماد و وابستگی و علاقه ندارم.
از همه ی دنیا متنفرم و شک دارم ب همه.
معین پیجاش دست منع
اکانتاش هستم.
خونشون رفت و امد داریم
خانوادش هستن گاها ، ما میدیم اتاق ناهار میخوریم.
رفیق بازی نمیکنه
لات و لوت نیست
خیلیی مودبه
بشدت تمیزه
همیشه بوی تمیزی میده.
همه جا حواسش جمع هست ک تو موقعیتی قرار نگیریم ک کسی بخاد. ب من بد نگاه کنه.
۲۱ سالشه. تازه سربازیش تموم شده و ی هفتس فعلا رفته سر کار
خیلی وضع مالیه خودش صفره.
خانوادش منفیه...
من نمیدونم اینوهمه عشق و علاقه و خاطره رو چیکار کنم
مامانمم میگه پسر خوبیه
ولی یا باید تا تیر عقد کنید، بدبخت شدید هم ب من مربوط نیست.
یا کلا بزارش کنار!!
ما وضعمون خوبه
دانشجو هستم
درسم عالیه
قیافم خیلی خوبه
صدا
هیکل
ی دختری هستم ک موقعیت از نظر مالی خاستگار خیلیی خوبتری میتونم داشته باشم.
ولی من عاشق معینم و اون از من عاشقتر!
شما بگید ک
آیا ارزش عشق بیشتره
یا ...