دو تاجر متساوی متاع را، در دهر
یکی به سود حوالت، یکی به خسران داد
دو طایر متماثل جناح را، در شهر
یکی به قصر شهان جا، یکی به ویران داد!
دلیل قدرتش این بس بود، که افسر نور
ز مه گرفت و به خورشید داد، و آسان داد
گواه رحمتش این بس بود، که گوشهٔ امن
ز شه گرفت و به دوریش داد، و ارزان داد!
خموش باش دلا، جای خردهگیری نیست
مگو چرا ز فلان بستد و به بهمان داد
به حکم عقل حکیمان، چو حاکمی است حکیم؛
ز حکمت آنچه به هرکس ضرور دید آن داد