من ده ساله ازدواج کردم ولی پدرم اصلا خونم نیومده من ناراحتیم چجوری بگم مادرم دوبار اومده خواهرم یهبار البته فقیرن من تاحالا نازک تر از گل نگفتم و گله نکردم ولی جلو خانواده شوهرم خجالت میکشم نمیگن این بی صاحابه حالا جاریم هرچند ماه میان خانوادش یه ماه میمونن چقد بهش میرسن باهم تو یه ساختمونیم من همیشه سرم پایینه از خجالت بهم متلک ميناز هرچی میخان میگن میترسم چیزی بگم این قضیه رو به روم بیارن مطلومم همیشه