کسی ک جونمو واسش میدم، کسی که ۸ ساله تنها دوست و رفیق و محرم اسرار بود.
کسی ک دردش دردم است و خوشی اش خوشیم.
کسی ک الان ۶ ماهه گره کووور افتاده تو زندگیش و واسه خاطرش خودمو و مامانم خودمونو را ب آب و آتش زدیم تا مشکلش حل بشود.
حالا ک مشکلش داره حل میشه، حالا ک خیالش راحت شده، از من مخفی کرده، من از یجا دیگه فهمیدم کارش درست شده، دیشب بهش میگم قسم جونمو می م میگمهنوز کارت حل نشده؟ میگه نه.
حرصم گرفت گفتم فلانی گفته داره حل میشه چرا دروغ میگی؟ میگه نه درست نمیشه و اگر شد من یک کاری تو دهنت میکنم.
میگم یعنی چی؟ یعنی می خوای بگی میرینم تو دهنت؟ میگه آره...
دلم خونه دیشب تا حالا، دارم از غصه میمیرم.
مم و مامانم واسه حل مشکل کاری نبود نکنیم، دنبالش صد تا اداره و ارگان رفتیم و پا به پایش اشک ریختیم زجه زدیم التماس کردیم دعا و نذر و نیاز کردیم.
بماند ک تو ۸ سال رفاقت براش کار نکرده وا نذاشتم.
آخه اینه دست مزدم؟
بهم دیشب میگه، بهت نگفتم چون لزومی نداره بفهمم.
چون صد بار تا حالا گفتند درست میشه و نشده.
ولی دروغ میگه، اینبار خواهرش ک ان هم پیگیر مشکلش است بهم گفت داره درست میشه.
خیلی میخوام حرفش را ب دل نگیرم و درکش کنم ولی خیلی سخته.
لعنت ب رسم این دنیا.
ی آدمی هم هست قهرو، دیشب تا حالا قهرم کرده.موندم چند روز صبر کنم بعد زنگش بزنم، چون میدونم بعد باز جواب گوشی را میده.
یا کلی پیام تایپ کردم آنها رل براش بفرستم خودمو سبک کنم؟