2777
2789
عنوان

کمک

81 بازدید | 13 پست

سلام خانوما ... خوبید؟

خانوما ده روز دیگه عروسی برادر شوهرمه ولی نه کسی به من زنگ زده که بیا و نه اینکه مهمونات کین و این صحبتا...بعد شوهرم گفته باید شرکت کنی منم اصلا دلم نمیخواد برم...ناگفته نماند زنگ زدن مامانم اینا رو خودشون دعوت کردن...ولی اصلا من انگار ادم نیستم... موندم سر دو راهی ... شوهرم میگه باید بری و ابروی منو نبر پیش فامیل...چیکار کنم؟تا حالا هرچی از شوهرم خواستم نه نگفته ...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وا مگه حتما باید از ادم بپرسن وقتی دعوت کردن پس برات احترام قائل هستن الکی خودتو اذیت نکن برو خوش بگذرون برقص با لبخند ولی کاری نکن مثل خودشون که از دور بهت احترام گذاشتن برو مثل مهمون قشنگ خوشبرخورد باش ولی اگه بهت گفتن فلان کارو بکن سرتو گرم کن بپیچونشون به همین راحتی چرا خودتو بده کنی

ناخدا گفت: اگر از دریا میرسی به ساحل برگرد این دریا شاید الان از نگاهت آرام باشد اما در دلش همیشه یک غوغایی دارد که ترسو را می بلعد.      ملواندر جواب ناخدا گفت من ریسک میکنم و تلاشم را دوچندان تا در طوفان دریا کم نیاورم همانطور که صدها بار در طوفان زندگی سربلند شدم

یعنی چی خوب تورو از خودشون میدونستن که نگفتن ولی ز زدن به مامانت اینا دعوتشون کردن دیگ این که نشد بگه چنتا مهمون داری خودشون میدونستن مامانت  اینا الویتن اونارو دعوت کردن خودشون

بنظرم بامادرت شوهرت صحبت کن...بگو قرارنیس مارودعوت کنی مامان جون؟بعدم معمولا میگه چ دعوتی وخودت صاحب مجلسی.

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏

ولی نری خیلی بدمیشه...بنظرم به بهترین وجه ممکن خودتو خوشگل کن و برو

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏

عزيزم عروس كه مهمان نيست از خود ادمه كه منتظر دعوت نامه اي

قربونت بشم حتي اگرم بگي كسي بهت حق نميده

معلومه كه بايد بري 

مطمعن باش فاميل اصلا بهت حق نميدن خانواده خودتون چون غريبه ان دعوت كردن ولي عروس كه از خوده

الان من عروس خواهر شوهرمم واسه عروسيمون داييم كه ميشه داماد مادرشوهرم اينا انتظار داشت اونا كارت بدن بهش مثيكه نداده بودن ولي مامان و بابام جدا رفتن دم خونشون كارت داده بودن خب داييم اومد دعوا تو عروسي من خيلي زشت بود بعدم اصلا بهم كادو عروسي هم ندادن همشم ناراحت بودن هيچيكم بهشون حق ندادن كارشون خيلي زشت بود

دخترشونم دعوا راه انداخت تو عروسيم


تازه هفته بعد عروسي من نامزدي دختر خودشون بود كسي منو شخصا دعوت نكرد ولي من خب از خود بودم تو جريان بودم رفتم حتي انتظار دعوتم نداشتم الان كه شما گفتين فكر كردم ديدم دعوت نشدم تازه كادو هم دادم كليم شاد بودم رقصيدم همه فاميل كلي ازم جلوي مامان بابام تعريف كردن حتي خواهر شوهرم كه تو عروسي خودم بهم شاباش نداده بودن اونجا بهم شاباش دادن:))) 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بهترین رمان

roohorahan | 5 دقیقه پیش
2791
2779
2792