من دو سال اول زندگی پیش مادر شوهرم زندگی کردم و این خانم سالم سالم بود ولی هیچ کاری نمی کرد و من از شوهر زمین گیرش مراقبت میکردم و غذا میپختم کارهای خونش انجام میدادم و اون خانم غذای من نمی خورد و میگفت تو کثیف هستی و با اینکه سالم بود و راحت کوه نوردی هم می رفت و هر روز می رفت پارک میگشت کلی اذیتم میکرد و کاری کرده بود تا 3 سال اول زندگیم تمام شوهرم میگفت تو زن کثیفی هستی ، موقع حاملگی می گفت اون تاریخی که من میگم باید بچه دنیا بیاد وگرنه حرام زاده هست و میگفتم لباس میخوام بخرم میگفت تو چی باشی که لباس بخواهی بپوشی خودم سر کار می رفتم و حقوق میگرفتم همه جا می رفت پشت من بد میگفت و همه رو با من بد میکرد تا شوهرم خسته شد و خونه رو مستقل کرد و حقوق این خانم داد دست خودش دیگه شروع کرد که تو خوب غذا میپزی بپز به من هم بده و من قبول نکردم
همه میگن که به خاطر دعای شما دوستان نی نی سایتی،حاجاتشون برآورده شده.دوستای خوب و همیشه مهربونم،میشه من هم مهمون دعا و صلوات تون کنید؟فدای نفس های گرمتون ♥️♥️