اینجا بیشتر برام دفترچه خاطراته برای درد دل کردن
روزه دوشنبه برای عمل سینه بخاطر سرطان سینه رفتم تهران سه شنبه برگشتم شهرمون و چون بچهام خیلی کوچیکن 5 ساله 3 ساله دائم میان بغلم بهتر دونستم که خودم خونه بمونم و اونارو بزارم خونه مامانم از صبح تنها تو خونه بودم
خواهرم اومد یسری کارارو برام کردو رفت میدونم این هم برای اونا بهتره هم خودم ولی احساس میکنم از روزی که مریض شدم تو این 7 8 ماه خیلی اونارو از خودم دور کردم حتی تلفنی هم با من حرف نزدن
دلم براشون تنگ شده
با شوهرم خیلی مشکل دارم و از وقتی اومده خونه اصلا با من حرف نزده