یکی از نزدیک ترین شخصا به من هست نمیخوام بگم دقیقا کی
شما فک کنید پدر بزرگ یا پدر یا مادر یا برادر
ساپورت مالیم میکنه دارم تحصیل میکنم نمیتونم چیزی بهش بگم
حتی تحصیل هم نمیخواستم با زوره همشششششش
نمیخوام بیشتر توضیح بدم فقط بدونید یک ادم بشدت سمی هست ک نه میتونید چیزی بهش بگید نه میتونید به حرفاش و امراش گوش ندید ....
الان فقط ی تلفن ساده قراره داشته باشم باهاش همچنان از صب قلبم داره میاد تو دهنم خیلی حالم بده و استرس زیاد
در حالیکه هنوز اصن نمیدونم قراره چی بهم بگه تو ناخوداگاهم مونده انگار این ترسه...
لطفا بگین چیکار کنم استرسم کم شه یا انقد حالم بد نشه بتونم مقابله کنم چون در حال حاضر نمیتونم از زندگیم حذفش کنم
من ساعت ها الان ازش دورم ولی حال بدیه ولم نمیکنه
جلوی n میلیون ادم نمیترسم از هیچکس نمیترسم ولی از این شخص چرا...