قلب بشدت تیر می‌کشه و درد می کنه، از مرگ می ترسم ، از مردن ناگهانی اونم تو شب و تنهایی خیلی می ترسم، باورم نمیشه یک خانم دکتر جوان خیلی جوان حجله براش زدن و مرده باورم نمیشه با سکته تو یک لحظه مرد....
خیلی دنیا بده که تهش فقط یک مشت خاکه، اونم دفن کردن ب سبک ایرانی ها که با وحشت فرقی نداره
من نمیترسم
خیلی بی اهمیتم نسبت بهش
دوست دارم برم پیش خدا
حتی شده جهنم
ولی
میخوام از دست ادماش فرار کنم و برم پیش اون
یه روز همگی باهاش رو بع رو میشیم
خب منم یه مدت خیلی می ترسیدم
ولی بلاخره آخر همه می میرن دیگه
پس ترس بیهوده است
وای منم خیلی میترسم فوبیاشو دارم اصن
بقیه از مرگ میترسن، من خنثی ام، برام مهم نیست نمیدونم بقیه غیرعادین یامن
مرگ به معنای پایان زندگی نیست
ولی بنظرم اگه آدم خوبی تو این دنیا باشی
مرگت و اون دنیات هم خیلی قشنگ میشه
آی گفتی منم خیییلی میترسم،چرا خدا مرگ رو گذاشته،مگه زندگی چش بود!! ما که به این زندگی زجرآور راضی هستیم دیگه چرا مرگ؟!!ما که اینجا عشق و حال نمیکنیم به همینجاشم راضی بودیم،واقعا شیطان روگذاشتن که گولمون بزنه بعد چه انتظاری از ما دارن که عاالی باشیم آخه نمیشه😄 چی رو ثابت کنن آخه
بنظر من اون دنیا باید بهتر باشه مثل ی ماهی تو اکواریومیم ک درکی از اقیانوس پهناور و زیبا نداریم
یه حقیقته ولی باور نداریم که برای خودمونم پیش میاد
هممون میمیرم از اماما گرفته تا دکتر و کارگرو دانشمند ...
