2777
2789

یروز که داشتم گریه میکردم تو کافه بودم با شوهرم یه آهنگی که اون که دوسش داشتم برام می‌فرستاد یهو پخش شد گریه کردم شوهرم بغلم کرد گفت چته آخه دلتنگ اونی خب منم مثله اونم منم از پوست و استخون اونم......

خیلی دلم براش سوخت با اینکه مجبورم کرد به ازدواج 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یروز که داشتم گریه میکردم تو کافه بودم با شوهرم یه آهنگی که اون که دوسش داشتم برام می‌فرستاد یهو پخش ...

مرد خوبی سرراهت اومده قدرشوبدون یچیزی بگم فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی 

💗لطفا برای حاجاتم یه صلوات مهمونم کنید  
اسی اصلا شانس آوردی زنش نشدی 18ساله کجاو 34ساله کجا به مشکل میخوردی

یعنی الان با این عفریته به مشکل نمیخوره 

میگم ای خدایا چقدر به دلشون راه میری عمم تو ازدواج قبلش باردار نشد الان سریع بهشون دادی

مرد خوبی سرراهت اومده قدرشوبدون یچیزی بگم فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی

به هر حال نباید مجبورم میکرد زنش بشم تهدید کرد اگه نشم خودشو میکشه و قرص خورد زن بابامم از خداش بود دیگه مجبور شدم

آخی عزیزدلم الان متاهلی؟خوشبحالت که پیام داده

اره متاهلم گفتم دیگه بمن پیام نده اگه عاشقم بودی دکم نمیکردی گذشته دیگه تموم شده تکرارنمیشه منم جوابشونمیدم

خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 
یروز که داشتم گریه میکردم تو کافه بودم با شوهرم یه آهنگی که اون که دوسش داشتم برام می‌فرستاد یهو پخش ...



اگه شوهرت مجبورت کرده به ازدواج شاید دو دلیل داشته یکی اینکه واقعا دوستت داشته یکی اینکه خواسته زودتر تو را از اون رابطه نجات بده و کمکت کنه 

به نظرم همسرت واقعا مرد خوبیه 

شاید تو تو فاز غم و عشق و عاشقی باشی و درک نکنی ولی از بیرون که نگاه بکنی متوجه میشی که اگه یک دختر چند روز قبل از ازدواجش کنار گذاشته بشه چقدر بار روانی داره و مردم بیکار چقدر براش حرف در میارن ولی شوهرت  دست به هر کاری زده تا زودتر با تو ازدواج بکنه و جلوی دهان آدم‌های یاوه گو را ببنده پس باید قدرش رو بدونی

باید قدر شوهرت رو خیلی بدونی اون خودش می‌دونه تو دل تو جایگاهی نداره دائم داره با یه کس دیگه‌ای مقایسه می‌شه ولی داره تحمل می‌کنه و باهات مدارا می‌کنه و حتی سعی در آروم کردن تو داره 

یه لحظه تصور کن اگه برعکسش بود شوهرت کس دیگه‌ای رو می‌خواست  و جلوی تو اشک و ناله می‌کرد تو حاضر بودی تحمل کنی ؟ 

این رو بدون که ممکنه صبر و تحمل شوهرت هم تمام بشه ببخش که اینجوری صحبت می‌کنم ولی خواهش می‌کنم خودت رو از این لجن زاری که برای خودت درست کردی و داری توش دست و پا می‌زنی بکش بیرون چون شک نکن گند و کثیفی این لجنزار یه جایی دامن زندگیت رو می‌گیره به این فکر کن که اگر شوهر فعلیت هم تو رو کنار بزاره اون موقع دیگه خیلی بیشتر آسیب می‌بینی شاید الان بگی نه بابا اشکال نداره چه بهتر یا حرفای اینجوری ولی در عمل برای بار دوم کنار گذاشته میشی و این بار دیگه دردش خیلی سنگین‌تر از قبل می‌شه

چند تا راهکار برات دارم ولی  تا خودت نخوای هیچ کدوم نه به درد می‌خوره نه جواب میده

اول اینکه واقعا بخوای اون آدم رو از ذهنت بیرون کنی نگو نمیشه و فلان چون امتحان کردم و شده  

دوم اینکه راهکاری  که یکی از کاربرها گفت بنویس و آتش بزن را حتماً امتحان کن چون قطعاً تاثیر داره

 سوم اینکه  می‌تونی بشینی و سال‌ها غصه بخوری بابت اینکه یه نفری بوده که دوسش داشتی ولی بهت خیانت کرده و رفته با عمت و بابت این غصه خوردن روز به روز پیر بشی و آب بشی و نابود بشی و هم میتونی به این فکر کنی که خوردن هر روزه یه میوه گندیده به بدنت آسیب می‌زنه پس بهتره میوه گندیده را بندازی آشغالدونی و از زندگیت که یک میوه سالم و تازه رسیده هست استفاده کنی و از خوردن این میوه شیرین و لذیذ لذت ببری

و در آخر کاری که خودم کردم و نتیجه دیدم اینکه واقعاً به درگاه خدا  و اهل بیت متوسل بشی و ازشون بخوای که برای همیشه این آدم سمی رو از ذهن و فکر و قلبت بیرون کنن ولی نه اینکه فقط به زبان بخوای و بعد باز بشینی به اشتباه زندگیت فکر بکنی ها نه، واقعا دیگه اجازه ندی فکر این آدم سمتت بیاد هر موقع خواستی بهش فکر کنی ذکر بگو کتاب بخون با گوشی سرگرم شو یا حتی با شوهرت تلفنی حرف بزن نمی‌دونم هر کاری که باعث بشه تو لحظه به اون آدم فکر نکنی

و مهمتر و مهمتر و مهم‌تر از همه اینکه به هیچ عنوان با عمت و شوهرش رفت و آمد نداشته باشی و به هیچ عنوان خبرهایی که مربوط به اون‌ها هست رو پیگیری نکنی اگر می‌دونی جای اون‌ها هستند تو نرو پیگیر بارداری و بچه‌ و کار و زندگی اون‌ها نباش اصلاً فکر کن اونا مردن یا وجود ندارن 

سعی کن به همسرت محبت کنی حتی اگه کم یا به دروغ

 ذهن و دلت رو با شوهرت درگیر کن و هر وقت فکر اون آدم اومد تو ذهنت برای خودت تنبیه در نظر بگیر

امیدوارم همین چند راهکار ساده در دراز مدت نتیجه بده  و بتونی افکار گذشته رو کنار بذاری

به هر حال نباید مجبورم میکرد زنش بشم تهدید کرد اگه نشم خودشو میکشه و قرص خورد زن بابامم از خداش بود ...

عزیزم حرف شما کاملا درست

هیچ کس حق نداشت شما رو مجبور به ازدواج کنه

ولی الان دیگه سعی کن نیمه ی پر لیوان ببینی

اجبارش رو حساب دوست داشتن زیاد بزار


گلم عشق مقدس حرمت داره

ولی اون نامرد با این خیانتش همه چیز خراب کرد


الان اون داره خوب و خوش زندگی میکنه شما زندگی واسه خودتو شوهرت جهنم میکنی


من خودم یه بار تو زندگی بدجور شکست خوردم بعدها فهمیدم شوهرم خییییلی از طرف بهتر بود


شما هم شک نکن یه حکمتی داره


اون مرد لیاقت شما رو نداشت


بعدها می فهمی که شوهرت چقد از اون سرتر


زندگی که فقط دوست داشتن نیست

وقتی وارد زندگی بشی هزار تا مشکل به وجود میاد که دوست داشتن کمرنگ میشه


پس به جز دوست داشتن طرفت باید انسان باشه اخلاق داشته باشه




ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792