امشب رفت بودم پیش عشقم دیروقت برگشتم
دندونم خیلی دردمیکرد گفت میرم داروبگیرم میارم میندازم توحیاط بگیر وای همینکه انداخت داداشم رسیده پشت سرش تااومدم بگیرم دیدم داداشم بالاسرمه کلی چیزم گفت رفت دنبالش ولی دور زد اومد بابام مامانم گلی دعوام کردن گفتم اسنپ موتوری بود داروسفارش دادم برای دندونم زنگ زد بیاین دم در گفتم لطفا بندازید داخل حیاط من حجاب ندارم باور نکردن ابروم رفت☹☹☹☹