تا الان ظاهر رو جلوی دیگران حفظ کردیم ولی واقعا میدونم دوسم نداره خیلی باهام بداخلاقی میکنه خیلی دلمو میشکونه ولی اسم طلاق جرئت نمیکنم بیارم تهدیدم میکنه.الان عقدیم اصلا تمایلی به گرفتن عروسی نداره.اصلا نه واسم وقت میذاره نه بهم محبت میکنه.همه کار واسه اذیتم کرده.خانواده ها فکر میکنن ما با هم خوشیم ولی من هر روز از دستش زجر میکشم.چی کار کنم راضی بشه؟دیگه به ته خط رسیدم حتی اگه بخواد عروسی کنیمم من دیگه دوسش ندارم خیلی واسش تلاش کردم خیلی ولی همیشه سکه یه پولم کرد اصلا نمیدونم چرا باهام ازدواج کرده وقتی ازم بدش میاد از روز اول عقد همینجور شد😭من ازش چندساعت دورم یه شهر دیگه دانشجوام بهش میگم بعضی وقتا بریم بیرون یا بعضی وقتا میترسم بیا پیشم شب بمون میگه با مامانم اینا میریم بیرون دیگه کافیه ماهی یه بارم منو دعوت میکنه خونشون یکی دوساعت اونم همون یکی دوساعت میره بیرون.اصلا بیرون نمیریم.