من ادم ازدواجی بودم
عاشق همه چیز زندگی مشترک
هنوزم با کلی مشکلات و داستان ها همون ادمم
شاید باور نکنی حتی من عاشق اسباب کشیم
عاشق خستگی خونه تکونی
عاشق اولین چایی که بعد از اسباب کشی میریزی
عاشق خرید رفتن با فامیلا و دوستا و یه وسیله واسه خونه بگیرم
عاشق هیاهوی بچه دار شدن وقتی شکم گنده شده و تو یه ارایش کم میکنی با موهایی که ریشه هاشم اومده اما خیلی قشنگ تر از همیشه ای
عاشق ملچ ملوچ شیرخوردن بچه و صدای خنده های تیزش و جیغاش وقتی تو رو میشناسه و میخنده
عاشق سکوت بعد از تمیز کردن خونه م
برای مهمونی های خانوادگی یه تیپ مختصری بزنی و بری تو جماعتی بشینی
کسی زنگ خونتو بزنه
کسیو دعوت کنی
تو خونه ت صدای ادم بیاد صدای مهمون
اخر شب توباشی و کلی ظرف شسته شده که داری خشکش میکنی و به مهمونی فکر میکنی
شاید عجیب باشه من حتی بحث و کشمکش های زنو شوهری رو هم دوست دارم وقتی که دوتاتون همو بغل کردید و گریه میکنید و بابت اشتباهاتون عمیقا معذرت میخاید
وقتی غروری پیش هم ندارید و سعی میکنی کینه هم به دل نگیری
خودتون تاپیکای منو دیدین دیگه من شهری دور از خانواده خودم زندگی میکنم
اینجا فامیلی نیست زنگ ما رو بزنه
شوهرم اشتباهاتی داشت و پشیمون و زندگی مون تا سرحد متلاشی شدن صد بار رفت
اما زندگی خیلی بالا پایین داره
زندگی اون جوری که بلاگرا میگن رویایی و ایده ال نیست
نمیشه یه نسخه رو برای زندگی همه پیچید
تو هم اگه مشکلی داری بدون زندگی خودته و فقط تو باید ببینی میارزه یا نه ...ولی اینو بدون این زندگی با همه زشتی هاش یه قشنگی هایی هم داره
که فقط لابه لای گرفتاری ها یادمون رفته وگمش کردیم.
یکم لذت ببریم
خدا بزرگه