بهمن ماه گذشته شوهرم گف دوستام رفتن بندر خیلی هوا خوب بوده ماهم بریم منم گفتم باشه درصورتی که اهل مسافرت نیست زیادماهموسایل جمع کردیم رفتیم جایی که کنارساحل چادر زده بودن همه ماهم چادر زدیم نمیدونم دقیق غروب روز سوم بود بادوم باشوهرم رفتیم یه کم خرت پرت خریدیم خوشحال و خندان اومدیم منم شروع کردم به آشپزی برای اولین بار به همه گفتم ازچادربرین بیرون یه هومیسوزسن اطرافمون هم وسایل بازی و آهنگ همه چی بود من سرگرم بودم یه هو دیدم یه ماشین داره میاد سمت چادر گفتم بلاخره میبینه دگه دیدم نه واقعا داره میاد نزدیک صدامو بلند کردم گفتم بگین وسایلمون له شد دیدم فقطداره میاد شروع کردم به جیق زدن تانزدیک دست و پاهام اومد ولی با سرعت کم حالا گازپیکنیکی روشن ماهیتابه روغن روش راهم بسته شده نمیتونم برم بیرون ماشین هم گوشه چادر رو پاره کرده داره میاد جلوتر به سختی پریدم بیرون نگاه کردم دیدم هنوز داره له میکنه وسایلو میره جلو سریع پیکنیک خاموش کردم دادوهوارکردم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
حالا قضیه ازاین قراربود سویچ رو ماشین بوده و بچه ها داخل ماشین ماشین هم طوری زده بودن که چادرمایه مقدار ازسطح زمین فاصله داشت به اصطلاح برزتربود ماشین پایین تر ولی راننده طوری ماشین رو گذاشته که چرخهای جلو تقریبا رو به بالا به طرف چادرمابود بچه استارت میزد ازاونجایی که ماشین تو دنده بود میپرید جلوتر چندبارتکرارکرد خانوادش داشتن وسایل پهن میکردن خیلی شلوغ بود صدای آهنگ واینا دگه نشنیدن من که جیق زدم مادربچه پرید پشت ماشین میخاس سویچو بپنده بدتر استارت میزد چادرمون کامل پاره شد
کلا درعرض چند ثانیه اتفاق افتاد ولی برای من دور گذشت فقط اون قسمتی که ظرفاموله کرد قبلش بچه هام نشسته بودن من بهشون اصرار کردم برید بیرون چون بیرون بادمیومد نمیتونستم آشپزی کنم