2777
2789

عید پدرمادرم رفته بودن مکه،،،،، نیومد تالار،،،، گفت نمیام،،، 

منم دیگه خسته شده بودم دعوا کردیم کلی هم رو فحش دادیم 


ده ساله زندگی میکنم باهاش هر سال،، هرسال،،،،، عید دعوا راه میندازه،،،،،

انگار عقده و حسرت مونده از کودکیش


از عید تا حالا قهریم،،، 

الان موس موس میکنه هی بیاد آشتی،،،،، 

 ولی من اصلا چشمام بلند نمیشه نگاهش کنم،،،، 

دوست ندارم آشتی کنم،،، 

اصلا شرایط جدایی ندارم وگرنه یه لحظه هم این زندوی رو تحنل نمیکردم 


فقط دلم خوشه بخاطر کارش چندروز یه بار خونه نیست،،،، 


دوست دارم طلاق عاطفی بگیرم،،،، 

اصلا دوست ندارم باهاش حرف بزنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چقدر دیر واسه آشتی

اصلا دیر  نیست 


اخه من تا بیست روز اصلا پشتم بهش بود حتی اشپزی نمیکردم 


الان یه مقدار حالم بهتره اشپزی و اینا میکنم،،، فکر میکنه میخوام اشتی کنم 


اصالا از دلم درنیومده 

دلم نمیخواد حتی نگاهش کنم 

نمیخوام و نمیتونم طلاق بگیرم ولی اشتی هم دلم نمیخواد الان چیکار کنم،،،،،

میدونم چی میگی ولی اگه اونم کلا دیگه ببینه موس موس هاش اهمیت نداره و کاملا بی توجه بشه میری تو فاز افسردگی و مشکلات روحی شدید

نه اصلا بد نیست برای من که عالی هست،، جلو تمام فامیل ها. خوردم کرد به پدذمادذم احترام نزاشت الان بذم ...

اگه به آدم حسابی دارین مثل مادرشوهر یا برادر شوهر بهش بگو باهاش حرف بزنه قهر مشکلتون را حل نمیکنه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792