فردا عروسی دعوتیم قراربود با پسندازم بریم طلا بگیریم گفته بود باشه از.طرفی جواب آزمایش هم قراربود ببریم دکترم ببینه .گفت که بزار ببرم ماشینو یکم تعمیر داره درست کنم
رفت اومد گفت خستم خوابید .وقتی بیدار شد دخترم ک خیلی خیلی شلوغه منو کلافه کرده بود برداشت رفت طبقه بالا ک خونه مامانشع .هی منتظر موندم دخترمو بزارع اونجا بیاد ک بریم برای خرید طلا.که نیومد وقتیم اومد عصبی بودم سردخترم داد زدم گفت مرض طلا گرفته الآنم رفته رو تخت واقعا من چه واکنشی باید بدم دارم آتیش میگیرم .دلم داره میترکه راستش زیاد بخاطر طلا نیست بخاطر عدم احترامه