خب آقا خونه ما دو طبقه دوبلکس هست و هر طبقه تک خواب . من و داداشم طبقه بالا میخوابیم. (من تو اتاق داداشم تو پذیرایی) مامانم اینا طبقه پایین .
داداشم صبح رفته اردو و فقط من و مامان اینا خونه بودیم . این داداشم من شلخته هست همیشه رخت خوابش زمینه . من قصدم شوخی با داداشم بود چون منو ددیشب بدجوری ترسونده بودولیییییی مامان و بابام باهاش روبه رو شدن .رخت خواب داداشم زمین بود رفتم متکا هارو شبیه آدم تو جاش گذاشتم پتو کشیدم روش . قشنگ صحنه سازی کردم که اونی که خوابیده اونجا منم . چند تا از کتابام هم اونجا کنارم ریختم.فکر میکردم داداشم ساعت یک میاد . نگو قراره ساعت شش عصر بیاددددد .
خلاصه خودم رفتم تو اتاق خوابیدم . از اونجایی که لاغرم پتو هم میکشم روم اصلا معلوم نیست یکی خوابیده . به قول داداشم انگار پتو تا خورده روش آدم نخوابیده .من تو اتاق خوابیده بودم . نگو مامانم میاد وسیله برداره . رخت خواب رو وسط پذیرایی میبینم با خودش میگه دختر چرا جای این خوابیده . میاد سمت اتاق میبینه من اونجا نیستم مطمئن میشه من جای داداشم خوابیدم .موقع برگشت یه لحظه پای منو زیر پتو میبینه . یواشکی پتو رو برمیداره میبینه من جای خودم خوابیدم . خیلی میترسهههه و دستاس میلرزه . یواش یواش میره طبقه پایین با گریه به بابام میگه خودتو برسون یه چی اونجا هست
بابام میخنده میگه چیه خیر باشه
مامان میگه دختر تو اتاقه یه چیز جای پسر خوابیده . هیکلیه ولی مثل پسر . ولی آخه پسرمون عصر میاددبابام هم اینجا میترسه خلاصه میان بالا . یه چون هم مامان میده دست بابا .
بابام میاد اول منو چک میکنه و بعد اونم میترسه .
میرم سمت اون رخت خوابه . مامانم میگه وایسا من برم آشپز خونه لباسم بازه یه دفعه مردی چیزی باشه منو میبینه
آخه عقل کل مامان توی اون شرایط اگه مرد هم بود مگه به تو توجه میکنه . از جن بترسین.بابام یواشکی پتو رو برمیداره شاهکار دخترشو میبینه . و من با صدای خنده جفتشون از خواب عزیزم بیدار میشم .
قرار بود داداشم با این صحنه مواجه بشه هعیییی