بعد میبینه کسی نفهمیده اون شب یکی مرده خودش میگرده دنبال قاتل بعد وقتی داره برمیگرده شهر چند تا سرنخ پیدا میکنه ومیفهمه قاتل عموشه بعداز اون ماجرا دختره یه مدت افسردگی میگیره وبعدش تصمیم میگیره پلیس مخفی شه و تا سن ۲۴ یه پلیس خیلی خوب میشه عاشق یه پسری میشه و دراین حین دوسال دنبال یه مافیای بزرگه خلاصه درآخر وقتی مافیا رو گیر میندازه میفهمه دوست پسرش و...
دیگه آخرش رو نمیتونم لو بدم😁