جای من بودین چه میکردین

تو خونمون همس جنگ اعصابه شوهرم دخترمو تنبیه میکنه و میزنش به منم خرجی نمیده میگه خودت کار میکنی پولاتو خرج کن خودش که خانواده نداره با خانواده منم کلا مشکل داره از هر دو طرف ارتباط خانوادگی قطعه اموالشم زده بنام دوست و رفیقاش که بمن چیزی نرسه مسافرتم منو نمیبره کار هم نمیکنه بیکاره میگه پروژه ها خابیدن همشم دروغ میگه و پنهانکاری داره برام عروسی نگرفت گفت میبرمت ترکیه ماه عسل الان 8 سال گذشته نبرد که نبرد از خسیس بازیاش خسته شدم ی زندگی سرد و تکراری رو دارم تحمل میکنم از اول هم دوستش نداشتم با گدا بازیا و خسیس بازیاش ساختم الان ی چند ماهیه که استخدام شدم خودم درامد دارم ی جای دولتی همشم میاد اداره میگه چرا با همکارات بگو بخند داری تهمت میزنه میگه برو باهمونا ک لایقشونی.... یکسال و خورده ای خونه بابام بودم دنبال طلاق بودم دوبار درخاست دادم نزاشت طلاقمو بگیرم فهمید با یکی از همکارام ارتباط دوستانه دارم ابروریزی راه انداخت و کاری کرد که منو برگردوندن به سر زندگی گندی ک داشتم هی میگم بابا چیزی نبوده بینمون فقط پیام بوده میگه تو خیانت کردی نباید رات میدادم حالا ک گذشت کردم نباید ازم چیزی بخای مبگم من ک دنبال طلاق بودم نمیخاستمت میگه اسمت تو شناسنامم بوده حالا ک دارم باهاش زندگی میکنم من هیچ ارتباطی با کسی ندارم ولی دایم اذیتم میکنه هر چی بشه ربطش میده به اون اقا تا گوشی میگیرم دستم میگه باهاش چت میکنی و.. ازین حرفا خلاصه سر چیز الکی همش تهدیدم میکنه ک میرم حراست تا از کار بیکارت کنن میگم تو ک بمن شک داری چرا گذاشتی برگردم...