آره منم شنیدم یه خانمی مغازه داشته میبینه یه آقایی میگه برای خانمم لباس میخوام این خانمه برمیگرده از طبقه لباس برداره آقاهه شلیک میکنه بهش میگه همه طلاهاتو بده. خانمه میخواسته فرار کنه یدونه دیگه شلیک میکنه بهش.
بعد طلاهاشو برداشته و یه خانم هم تو ماشین بوده منتظر دزده.
چند وقت بعد دزد و زنش رو دستگیر میکنن میگه دوست یکی از آشناهامون بوده. از یکی شنیده بودیم ک با همه پولی ارثی ک بهش رسیده بوده رفته همه رو طلا خریده.
میگفت تازه میخواستیم یه روز بریم خونش هم دزدی کنیم.
اول خانمه اول برای فامیلاشون تعریف کرده فامیلاش برای اون یکی ها بعد برای دوستاشون و دوستاشون برای اون یکی تعریف کردن و آقا دزده و زنش شاخکاشون تیز میشه بعد پرس و جو میکنن آدرس رو پیدا میکنن و میرن دزدی میکنن.