یکم طولانی هست میخوام کامل از اول بگم نه سال پیش که ازدواج کردم اولش خیلی حسادت میکرد جوری که پدرشوهرم هم جلوش به خودش گفت حالا اینا به کنار . دوران عقد من هرجا با شوهرم میرفتم ایشون به من حتی یک زنگ هم نمیزد فقط به شوهرم زنگ میزد از اون احوال منو میپرسید بعد خودش انتظار داشت وقتی جایی میره بهش زنگ بزنم یکی دوبار زدم ولی بعد دیدم باز خودش هیچ زنگ نمیزنه منم دیگه نزدم از اون طرف خیلی توقع داشت بقیه جاری ها و خواهرشوهرهام خانه دار هستن برای اینکه ایشون ناراحت نشه همه کارهاش رو انجام میدادن ولی من از همون اول انجام ندادم بعد که تازه رفتیم خونه خودمون ایشون جلو جاری هام زنگ زده بود به مامانم و کلی حرف زده بود و بعد هم رفته بود برای همه تعریف کرده بود که آره من زنگ زدم ولی از حرف های مامانم وحرف های من که بعدا چجوری از خجالتش در اومدم هیچی نگفته بود
جوری بود بعد هشت سال هنوز هم گاهی برای اون تماس بعضی خانواده شوهرم به من تیکه مینداختن یا وقتی میخواد بره تفریح چون من قبول نکردم کلفتی بکنم اصلا بهم زنگ نمیزنه به بقیه زنگ میزنه حالا واقعا من از این موارد ناراحت نیستم فقط میخوام بدونید شخصیتش چجوری هست . من بینی ام رو عمل کردم دو هفته کامل خونه مامانم بودم ازم پرستاری کنه اصلا یک زنگ هم نزد تازه ناراحت شده بود چرا من بینی ام رو عمل کردم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
حالا سوال اصلی ام اینجاست با این شرایطی که گفتم ایشون الان از ناحیه کمر دچار مشکل شده و برای دکتر رفته خونه یکی از اقوام تو یک شهر دیگه دکتر هم بهش سه هفته استراحت مطلق داده بعد هم قراره عمل کنه شوهرم میگه زنگ بزن حالش بپرس ولی من میگم اون مگه یکبار به من زنگ زد جایی بودیم یا بینی ام رو عمل کردم یا اصلا مناسبت ها میاد و میره یکبار تبریک خشک و خالی گفت که حالا انتظار داشته باشه من زنگ بزنم یا حتی وقتی عمل بخواد بکنه من که اصلا نمیرم شما اگه جای من بودین زنگ میزدین یا میرفتین بیمارستان ؟
کسی تو شرایط شما نیست .ولی اگه من جای شما بودم شوهر بیشعورم مجبورم میکرد بعد از اینهمه بی احترامی ه ...
من نمیخوام زنگ بزنم . سر کارهای مامانش کلی باهم دعوا کردیم میخواست مجبورم کنه مثل زن داداش هاش برم کلفتی مامانش کنم ولی منو کسی نمیتونه مجبور به کاری کنه و نرفتم الان هم میدونه نمیتونه اجبار کنه شاید دعوا و ناراحتی بکشه ولی من کاری رو که نخوام نمیکنم فقط میخواستم از دید بقیه بدونم تصمیم درست هست یا نه