من ۱۵سالم بودزنش شدم و خیلی دوسش داشتم ب خاطر همین هرچی میگفت هرکار میکرد سکوت میکردم فکر میکردم درست میشه حتی نزاشت درس بخونم مامانم خیلی اصرار کرد که همون موقع ازش جداشم ولی من گوش ندادم🥺حتی موقعی که بچه اولم نوزاد بود میخاستم جداشم حتی دادگاه رفتیم ولی یه هفته بچمو ازم گرفت و بخاطرش برگشتم(فقط ابرومون رفت)الان خیلی درگیر گذشتم و حسرت میخورم با خانواده من کلا قطع رابطس و با خانواده خودش یه کاسه اس تنها جایی نمیذاره برم اختیار هیچی ندارم تازگیام بهش مشکوکم دلم میخواد تو گوشیش ببینم چه خبره همش رمز عوض میکنههه