دلم شدیدا گرفته به هزار دلیل نمیشه همه اش رو گفت زیاده خیلی...... مثلا:
۱_شش ماهه ازدواج کردم اصلا اوضاع خوب پیش نمیره همش بدبیاری میارم تنها خوبی که هست همو دوست داریم
شوهرم کاسب بود مغازه اشو بست از بی بازاری و چک و....چند وقته دتبال کاره کار نیست .....حتی شده کارگری تو شرکت ها و....هم رفته در این حد.....
۲_از این ور هی هر روز یه بلا سرم میاد بواسیر گرفتم ،بدن درد،معده درد،یه بار ۱۳به در تصادف کردیم....هنوز پام درد داره و.....کلا جسمی هی بلا سرم میاد
خلاصه بگم همه اش زندکی طوری پیش میره که حس میکنم بدبختم
بعد این وسط بدبختی ها این روزا حس میکنم بدبخترم خودم معلم زبانم این روزا دانش اموزا حتی برای مستخدم مون هم جشن هدیه میگیرن به من نه هیچی...... انگار حس میکنم وجود خارجی ندارم
خلاصه بخوام ناراحتی هامو بگم تا صبح طول میکشه و به هم ربط ندارن ولی همین چیزهای بزرگ و کوچیک نابودم کرده از لحاظ روحی داغونم