سلام دوستان. چند تا تاپیک قبل توضیح دادم که برادر شوهرم نزدیک شش ساله با همه فامیل قهر کرده و اصلا هیچ رفت و آمدی با کسی نداره.خونشون نزدیک خونه ما هست بعضی وقتا تو کوچه هم رو میبینیم ولی کلا قهر هستیم.
چند ماه پیش دیدم دخترم پیج اینستا پسرشو فالو داره و اون هم پیج دختر من رو داره.
از دخترم سوال کردم گفت تو کوچه دیدمش وایساده سلام کرده و ... شب هم داخل اینستا بهم درخواست داده منم قبول کردم.
چند تا پیام معمولی رد و بدل شده بود و یکی دوتا از این کلیپ هایی که آهنگ عاشقانه دارن برا دخترم فرستاده
با دخترم خیلی صحبت کردم و گفتم اصلا کار درستی انجام نداده.
دخترم هم انفالو کرد روز بعد داخل واتساپ به دخترم پیام داده بود که چرا انفالو کردی. دخترم هم گفته بود درس دارم و...یه خورده بهونه الکی آورده بود و تمام شد همه چیز.
امروز دخترم کلاس ریاضی داشت از کلاس که آوردمش داشتم ماشین رو میزدم داخل پارکینگ که پسر برادرشوهر با ماشین اومد و منتطر موند که من ماشین رو ببرم داخل و بعد اون رد بشه بره.با ماشین بود . رد شد و سلام کرد و منم جوابش رو دادم. میتونستم جوابش رو ندم و مثل پدر و مادر خودش با بقیه رفتار کنم. ولی ادب حکم میکرد که جوابش رو بدم.
حدود نیم ساعت بعد دیدم یه شماره ناشناس داره بهم زنگ میزنه. جواب دادم و دیدم علی هست. اصلا نمیدونستم برا چی زنگ زده وقتی خودش رو معرفی کرد.
گفت زنعمو خونه هستی من چند دقیقه دیگه بیام اونجا.اینقدر هول شدم گفتم آره. اصلا فکر نکردم ازش سوال کنم برا چی میخواد بیاد. آخه میدونه که شوهرم این ساعت از روز سر کار هست.
سریع به شوهرم زنگ زدم و گفتم اینجوری شده.اولش خیلی تعجب کرد بعد هم گفت حالا که گفتی بیاد ولی به پونه بگو بره داخل اتاقش و بیرون نیاد.(چون همسرم از قضیه اینستا خبر داشت)
هیچی دیگه اومد و یه نیم ساعت نشست و اول پرسید بچه ها خونه نیستن.
گفتم نه .پونه هست داخل اتاق داره درس میخونه.بعد شروع کرد که ما اصلا دوست نداریم با کسی قهر باشیم و ....
من مثل بابا و مامانم فکر نمیکنم و قرار نیست مثل اونا رفتار کنم و ....
منم کلا هول شده بودم و نمیدونستم چی بگم خلاصه یا چایی و شیرینی خورد و بلند شد .گفت بچه ها که الان نیستن یه بار میام که عمو و بچه ها هم باشن.
خداحافظی کرد و رفت.
حالا نفهمیدم برا چی اومده بود؟
الان دارم فکر میکنم چه کار اشتباهی کردم. اگر پدر و مادرش بفهمن چی میگن؟
هزار تا سوال تو سرم هست.