2777
2789
عنوان

جسیت بچه هیچ ربطی به زن نداره

| مشاهده متن کامل بحث + 436 بازدید | 56 پست
دختر منم علائمش همش پسر بود ن ویار پوست عالی حمهوری تستا میگفت پسره ولی جیگرم دخترههههه😍🥲

خدا حفظش کنه😍

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جامعه ما مرد سالار و زن ستیزه سالیان سال زنانمون تحقیر شدن بابت جنسیت فرزندانشون کتک خوردن از شوهر و ...

متاسفانه اطرافم کم نمیبینم

کلا زنا تو هر زمینه ای بهشون سخت گرفته میشه

جامعه ما مرد سالار و زن ستیزه سالیان سال زنانمون تحقیر شدن بابت جنسیت فرزندانشون کتک خوردن از شوهر و ...

میدونی درد کجاست اینکه طرف خودش زنه خودش دختره بعد میاد پسر‌ پسر میکنه

خو بگو لامصب خودتم زنی

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
متاسفانه اطرافم کم نمیبینمکلا زنا تو هر زمینه ای بهشون سخت گرفته میشه

البته نمیدونم چرا ب چ دلیلی اکثر نا خواسته ها پسر میشن ، ولی وقتی تصمیم میگیری بچه دار بشی اکثرا دختر شما تو سال جدید پنجمین نفری ک شنیدم ناخواسته باردار شده پسره 

خواهر خودمم یکیش اونم ناخواسته باردار شد چغدر گریه میکرد ک دختره فلان 

گفتم ناخواسته احتمالا پسره همونم شد

میدونی درد کجاست اینکه طرف خودش زنه خودش دختره بعد میاد پسر‌ پسر میکنهخو بگو لامصب خودتم زنی

منو انقدر سر بچه دومم اذیت کردن،هیچ وقت حلالشون نمکنم،چرا یه مادر باردار باید بغیر از سلامتی بچش به جنسیتم فکر کنه،اینا همش فشار بقیس

میدونی درد کجاست اینکه طرف خودش زنه خودش دختره بعد میاد پسر‌ پسر میکنهخو بگو لامصب خودتم زنی

دقیقااا 

من یه زندایی دارم همش میگفت من پسر زائم من فقط میتونم پسر بزائم رحم من دختر قبول نمیکنه 😐دو تا بچش دختر شد 

اخه خود تحقیری تا کجا

نلایک
منو انقدر سر بچه دومم اذیت کردن،هیچ وقت حلالشون نمکنم،چرا یه مادر باردار باید بغیر از سلامتی بچش به ...

همین دیگ

مادر باردار باید استراحت کنه حرص و جوش نخوره باید به سلامت خودشو بچش فکر کنه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
دقیقااا من یه زندایی دارم همش میگفت من پسر زائم من فقط میتونم پسر بزائم رحم من دختر قبول نمیکنه 😐دو ...

حالا دختراشو دوست داره؟

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
میدونی درد کجاست اینکه طرف خودش زنه خودش دختره بعد میاد پسر‌ پسر میکنهخو بگو لامصب خودتم زنی

خب ببین من خودم عاشقم دخترم 

ولی واقعا جامعه و فشاری ک رو جنس منه باعث میشه بگم بتونم همینو درست بزرگ کنم کافیه 

واقعا جامعه آزاردهنده اس حداقل برا من ک تا الان اینطور بوده 

با اینکه عاشق ظرافت و زیبایی جنس خودم هستم و بنظرم حتی برتره 

بخاطر فشار ها جنگ ها آزار هایی ک بهم تحمیل شده خیلی وقتی گفتم کاش مرد بودم 

حالا دختراشو دوست داره؟

بچه اولش پسره دو تا هم دختر 

همیچکدومو دوست نداره فقط دوست داشت پسر بشه که دهن داییمو ببنده 

الان زن پسر خالم رو دوره دو تا پسر اورده رسما گردن پسر خالم سوار شده 

😐اصلا درکشون نمیکنم

نلایک
انقدر بهم فشار عصبی وارد کرده بودن فشارم همش میوفتاد

پدر شوهر منو ببینی 🤣🤣🤣🤣 یکی از فامیلامون دور جون جمع پسرش ۳ ساله بود مریضی گرفت فوت کرد 

میگفت چون پسر بود چشم خورد دختر بود کسی حسابش نمیکرد😑

خب ببین من خودم عاشقم دخترم ولی واقعا جامعه و فشاری ک رو جنس منه باعث میشه بگم بتونم همینو درست بزرگ ...

باید از خودمون شروع کنیم نذاریم اعتماد بنفس بچه هامون صرف دختر یا پسر بودنشون خراب شه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
انقدر بهم فشار عصبی وارد کرده بودن فشارم همش میوفتاد

عزیزم دیگه بهشون فکر نکن💔

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

هنوز عاشقشم

mahva68 | 10 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز