بعد وقتی میره ب مامانم میگه که خونه ی منه مامانمم خیلی حساس نمیتونم بهش بگم پیش من نیست و دیشب ساعت ۱۱ شب اومده خونه یعنی از ۵ غروب تا ۱۱ واقعا نمی‌دونم چکار کنم زورمم بهش نمی‌رسه شوهرمم میگه دردسر میاری برا ما
چند سالشه
دشمنی میکنی در حقش نه دوستی
بهش بگو تا ۹ برنگردی اطلاع میدم به بابا
یه روزی این پنهون کاری ها پشیمونت میکنه بخدا
به خواهرت بگو که اگه زیاد تکرار بشه به مادرت میگی
به مامان و بابات بگو پیش من نیست
فردا با شکم بالا اومده اومد خونه میگن کار شوهر تو هست
چون خبر داری باید به مامانت بگی
به خودش نکو چون زرنک تر میشه فقط
راست میگه خواهرتو تهدید کن بکو زود برگرد و‌گرنه به مامان میگم
اگر خدایی نکرده چیزی بشه پای شما گیره به مادرتون بگین
بعد مناسب یه دختر نیست انقدر بیرون موندن خطره
کار خوبی نمیکنی شوهرت راست میگه فردا پس فردا مامان و بابات تورو مقصر میدونن
وااای تو چه خواهر بی خیالی هستی دیگه
اون بچه اس نمیفهمه تو که بزرگی درک و فهم و شعور داری
تورو خدا جمعش کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
