دیشب بعد یک سال دیدمش ولی

هستین بزارررم؟😭

به همین منوال گذشت تا خرداد پارسال دوباره با همو پیج و هویت فیک بهش پیام دادم خیلی خوشحال شد کلی حرف میزدیم چن روز ناراحتیا همه حساشو بهم میگفت بعد چند روز من همه چیو بهش گفتم اونم خیلی خیلی مهربون و با احترام باهام برخورد کرد و بهم گفت قصد نداره کلا ازدواج بکنه و به خاطر احترامی که واسه بابام و خانوادم قائله نمیخواد باهام رابطه ی بی سر وتهی داشته باشه..حتی بهم گفت اسم خودت خیلی قشنگ تره بهش گفتم نیس اگه بود دوسش داشتی گفت دارم و قابل احترامه برام

و از اون روز ما هیچ صحبتی باهم نداشتیم فقط استوریا همو نگاه میکنیم تاره اون گاهی نمیدید همیشه هم اخرین نفر نگاه میکرد استوریمو ...تا این عید دیدم یه پست گذاشت تو اینستا غمگین بود و موضوغش این بود که بیا باهم حرف بزنیم نیاز دارم حرف بزنم باهات من اصلاربه خودم نگرفتم و گفتم ولش کن حتما با اکسشه

اینو داشته باشید تا بقیه اش رو بگم

به همین منوال گذشت تا خرداد پارسال دوباره با همو پیج و هویت فیک بهش پیام دادم خیلی خوشحال شد کلی حرف میزدیم چن روز ناراحتیا همه حساشو بهم میگفت بعد چند روز من همه چیو بهش گفتم اونم خیلی خیلی مهربون و با احترام باهام برخورد کرد و بهم گفت قصد نداره کلا ازدواج بکنه و به خاطر احترامی که واسه بابام و خانوادم قائله نمیخواد باهام رابطه ی بی سر وتهی داشته باشه..حتی بهم گفت اسم خودت خیلی قشنگ تره بهش گفتم نیس اگه بود دوسش داشتی گفت دارم و قابل احترامه برام

و از اون روز ما هیچ صحبتی باهم نداشتیم فقط استوریا همو نگاه میکنیم تاره اون گاهی نمیدید همیشه هم اخرین نفر نگاه میکرد استوریمو ...تا این عید دیدم یه پست گذاشت تو اینستا غمگین بود و موضوغش این بود که بیا باهم حرف بزنیم نیاز دارم حرف بزنم باهات من اصلاربه خودم نگرفتم و گفتم ولش کن حتما با اکسشه

اینو داشته باشید تا بقیه اش رو بگم

خلاصه من تو عید کلی عکسای خوشگل گذاشتم همه میگفتن خیلی بهتر شدی زیبا تر شدی

اینم بگم تو این یه سالی که گذشت پیشرفت هم کردم سرکارم رفتم شاغل شدم

بعد عید مثلا ۲۰ فروردین اینا یه استوری ازم لایک کرد چیز خاصی هم نبود یه ویدیو از طبیعت بود اد استوری کرده بودم و بعد اون لایکش دیگه زود زود استوریامو میدید

فردای اون لایکش خواهرش بهم پیام داد بعد که جوابشو دادم تا فرداش دیگه اون ج نداد و وقتی جواب داد ازم خواست یه کاری واسش انجام بدم که به نظرم الکی میگفت اخه اون کارو هر کسی میتونست انجام بده واسش نه منی که سال یبارم باهم حرف نمیزنیم.... بعد دیدم خواهر بزرگه اشم بهم ریکویییست داد با پیج کاریش که فقط خواهر برادراش رو فالو داره هیشکیو فالو نداره

دیشبم رفتیم یه عروسی دیدمش اونجا...ماجرای اصلی اینه

اخرای عروسی دیدمش تو جمع خانواده عموش و ما سلام علیک کردیم رفتیم اونور دیدم اون باباش هم اومدن دوباره ماهم رفتیم تو جمعشون ... اول تا دیدم فقط یه نیم نگاه انداخت و سریع نگاهشو انداخت پایین و همش ابنور اونور رو نگاه میکرد حتی بهم سلام هم نکرد ادمی که انقد سرزبون دار و شوخ بود کلا تو اون جمع صحبتی نکرد و سریع رفت ی جای دیگه پیش عمه اش.. موقع رفتن هم بابام از کنارش رد شد خداحافظی کرد ولی منو اصن توجه بهم نکرد

به نظرتون بهم کم محلی کرده؟چت جی پی تی میگه این نخواسته جلو فامیل حرکتی کنه یا اینکه مثلا درگیر احساساتش بوده نمیدونسته چ کنه و این صحبتا

نه واقعا دست خودم نیس الان یه ساله که رد شدم از طرفش نتونستم فراموشش کنم اون موقع که تونستم یکی دیگه تو زندگیش بود...

واقعا کارم اشتباه بود بچه بودم اون موقع راهی جز این نبود بهش نزدیک بشم...

ولی خب واکنشی بد نداشت چیزی بهم نگف اون موقع