اولِ صبحی با صدای سرو صدا پا شدم به مامانم برگشتم میگم چرا این همه سروصدا میکنید میگه کوری داداشت داره میره سرِ کار تو این همه نکپی نمیشه💔
من تو آشپزخونه میخوابم چون به اتاق داریم داداشم تو اتاق میخوابه
از همه لحاظ فقط به من فشار میارن
یه خونه ندارن مستاجرن صابخونه هر روز زنگ میزنه خیلی ببخشید ک.ص.شعر میگه اینام لالم جواب بدن
بابا که نه اونی که برام به ظاهر اسمش باباس برمیگرده به طرف میگه ما رو چند ماه تحمل کن پا میشیم😐💔
مثلا زنگ میزنه میگه حیاطو نخورید پول آب زیاد میاد هر ماه پول آبشو میندازیم جلوشاااا ولی نمیدونم چه مرگشه یه روز زنگ میزنه میگه برق نوسان داره از خونه شماس یه روز با داداشم دعوا کرده بودم رفته گذاشته کفِ دستِ دختر عمم(نزدیکه ماعه خونش خدا لعنتشون کنه همینا ما رو کشیدن تو این محل از حسادتشون)
خیلی خستم تا یه چیزی برام میخرن صدا بار منت میزارن با اینکه وظیفشونه مامانم واسه روز دختر یه عروسک برام خریده بود از اون موقعه تا الان صد بار منت گذاشته💔
نیم ساعته از خواب پاشدم تو این نیم ساعت سه بار گریه کردم آخه من چقد مگه کشش دارم
نمیدونم با چیشون کنار بیام بی پولیشون دم به دقیقه دعوا کردنشون گیر دادناشون
خدا لعنتشون کنه منو زندانی کردن تو خونه نه میزارن یه دوستی داشته باشم نه تا حالا گذاشته تنها تا دمِ در برم خیلی خستم💔
دیگه کشش ندارم از ۹ سالگی عذابم دادن
یه بار رفته بودم لباس فرم بگیرم با ب.ا.ب.ا بعد برگشتم مامانم منو گرفت به کتک زدن تا از در اومدم تو
چرا؟
چون من فقط، یه دختربچه ۹ ساله بودم که شالم رفته بود عقب💔😭💔چند بارم قاشق داغ گذاشته رو پام
تا حالام صد بار بی دلیل بهم گفتن ج.نده حالا من که میدونم ج.نده اصلی کیه ولی به روشون نمیارم
هم مامانم هم اون خودشون مورد دارن درباره همین موضوع که چقدر لجنن تاپیک زده بودم یه عده عقده ایی گزارش زدن من کسی رو ندارم باهاش دردودل کنم میام اینجا میگم که اونم اینجوری میکنن لعنتیا
هی میخوام به روی خودم نیارم میبینم بدتر میشه من هیج وقت حلالشون نمیکنم اگه خدایی باشه جوابشونو میده نباشه ام که هیچی خدا نیس اگه بود که اینجوری نمیشد💔😭
دعا کنید بمیرم راحت بشم دیگه خسته شدم😭😭😭