امروز تاریخ جدیدی رقم خورد و من 21 ساله شدم ....
باورش کمی سخت است که آن من کوچک دیروز حالا یک همسر شده ام
همیشه فکر میکردم آدم های ۱۸ ساله خیلی سن و سال زیادی دارند و همچنین خیلی زندگی بهتر
چون دیگر به مدرسه نمی روند ، و می توانند هرچقدر دوست دارند بگردند ، بازی کنند
هرچه میخواهند میپوشند و هرچیزی که دوست دارند می پوشند
اما امروز این من ، منی که از مرز بیست گذشتم ،
خیلی تجربه ها کسب کردم ، خیلی چیز ها فهمیدم ،
خیلی درد ها کشیدم......
و روز تولدم هرسال برایم غمگین تر از سال پیش است ،
پارسال تو روز تولدم خیلی گریه کردم، چون می دونستم امسال سال آخریه که پیش خانوادم و سال بعد تولدم میرم خونه خودم
و امسال باز با تجربه های جدید تر ... چندین سال بزرگ تر و شاید افتاده تر شدم
زندگی به من یاد داد همیشه اونجور که میخوای پیش نمیره و اون جور که میخوای نمیشه .....