عزیزم بهتر است با همسرت صادقانه صحبت کنی
من عروسم از خانواده خیلی پر خرجی بودند اما من خودم بسیار کم خرج و صرفه جو
پسرم زندگی مرا می دید و هر روز از نامزدش بیشتر فاصله میگرفت
می گفت نامزدم مرا برای چپاول کردن میخواهداصلا ت قعاتش زیاده و.......
یکروز بهش گفت مادر بشین با نامزدت صحبت کن بگو ببین در امد من اینه
خانواده ام خیلی هنر کنند پس خووشون بر میاند و نمی توانند برای من کاری کنند نه جشن می توانند بگیرند و نه خونه و نه ماشین
حالا میتوانی با من زندگی کنی
نامزدش صادقانه گفت نه
و همانجا اون زندگی تمام شد
هدیه ها را پس دادیم
پسرم چند سال بعد با کسی اشنا شد که می پذیرفت شرایط اون را با هم با همان درامد کم جشن گرفتند خونه خریدند و خودشون همه چیز تهیه کردند
اینجوری بیشتر بهشون مزه میداد
خوب بودنش خوبه اما باید راجع به مسائل مالی خیلی رک باهاش حرف بزنی ببینی شخصیتش چطوریه بگو اگه این اتفاق بیفته چیکار میکنی؟ یا مثلا پس اندازت برای چه کاریه؟ اگه یه نفر کلا شخصیتش خسیس باشه تا ابد همینه و هیچ کاریشم نمیتونی بکنی من باشم ترکش میکنم چون از حسابگری متنفرم
وقتی حرف میزنید بهش بگو من تو خانواده ی بزرگ شدم که حسابگری معنی نداشته ولخرج نیستم اما از خساست بدم میاد به نظرت خسیس چطوریه؟ ازش بخواه حرف بزنه ببین افکارش چطوره
شما یه حرکت خیلیییی منطقی کردید
چه خودتون چه پسرتون
از همون اول گفتید فرقی نداره چقدر دارایی باشه
ما انقدر خرج میکنیم عقیدمون انقدره
از همون اول تکلیف طرف مشخص بوده
پسرتونم ادعایی پیش اون دختر خانم نکرده بوده
داستان ما برعکس شده باشه انگار...
خانواده نامزدم خوبن مشکلی ندارن من تاحالا ندیدم کم بذارن خدایی تا اینجا از وقتی رسمی شد
اما نامزدمو خیلی درک نمیکنم
خیلی با ادعا و منم منم اومد جلو
هنوزم اون منم هارو داره
اما تکلیف روشن نمیکنه
حتی من قبل این داستان
سر یه بحث و دعوایی ک بعدش اومد اشتی
برگشتم گفتم من یسری شرایط دارم
ایناست
حالا شرایط خونه ماشین نبودش
همین چیزای عادی و نرمال مثل همین داستانی که گفتم
و قبولم کرد میگفت اینا کمه بیشتر اصلا انجام میدم
منم خب بیشعور نیستم
بگم طرف نداره بیخود باید بده
حرفم اینه طرفم صادق نیست انگار.....
میدونی
بدبختی اینه
یسری خسیسن رک و رو راست هم نشونت میدن هم میگن
من خودم شخصا شاید توی یسری چیزا اصلا خسیس باشم ! میگم هستم !
یا هر کی به شکل خودش
این ن
منم منم داره بدبختی.....
یا خیلی با سیاست حرف میندازه دهنت
من چون خجالتی بودم از اول دوستی
هر وقت بحث غذا اینا میشد شده گشنه میموندم نمیگفتم
یا اینطوری ک ن منم یه بار حساب کنم
یا لاقل هزینه اسنپ تا فلانجارو خودم بدم
برگشت اونسری بعد غذا گفت ک اره برو بخر
میخواستم دسر بخرم
یهو گفت من باهات نمیام چون میدونم میخوای دم صندوق هی بگی نه بذار من حساب کن نه من بگیرم 😐
خب من بگم
روم نمیشده کسی خرجمو بده
تو نباید به مردونگیت بربخوره
یا ن اصلا
صادقانه بگه
ببین وسط ماه یا اخر ماه شده بی پول شدم
منم میگفتم خب باشه
من دستمه میرم میگیرم
من اینو میپذیرم
ک یکی بگه الان ندارم
ولی اینکه حرف بذاره دهنم اذیتم میکنه
