من مادرم شاغل هستن معمولا خونه مادربزرگمون بودیم خدابیامرزتش خیلی زود رفت از پیشمون واقعا الان تازه تازه داشت روی خوش زندگی رو میدید بعد اونهمه سختی اما همیشه تو این سالا تکیه گاه بچه هاش و نوه هاش بود من خودم وقتی خونه بود انگار یجوری خیالم راحت بود اگه کاری داشته باشم اتفاقی بیفته اون هست ، یوقتایی که میرفت مسافرت تا برگرده انگار همش دلم آشوب بود اخرشم تو راه سفر تصادف کرد و ما رو تنها گذاشت ، داشتن همچین کسی بنظر من برا هر خونواده ای لازمه واقعا