2777
2789
عنوان

سگ تو ازدواج

85 بازدید | 2 پست

وقتی اومد خواستگاری همه گفتن شرایطش خوبه قبول کن ، ولی فهمیدم ازیناییه که فقط باید بچسبه به خانوادش و چیزی به اسم استقلال براش معنی نداره من بخاطر شغل همسرم شش ماه سال باید تو شهر زندگی کنمشش ماه اول روستا هم خونه ی شهرش تو ساختمون پدر شوهرم هست خونه ی دومشم میخواد تو روستا با همه خواهر و برادراش تو یه باغ بسازه هر چیم میگم قبول نمیکنه جدا بسازه تواناییشم داره ولی میگه تو زمین پدریم میخوام بسازم خواهراش دخالت میکنن تو تصمیم هامون و گوش شوهرم به دهن اوناس مخصوصا یکی از خواهراش که رسما بهم جلوی شوهرم توهین کرد و شوهرم مثل ماست فقط منو نکاه میکرد و من گریم گرفته بود و بهش گفتم بریم خونه خودمون هر چی گفتم هیچ کاری نکرد و من شب ساعت ۹ تو روستا از خونه شون زدم بیرون برم خونه فامیلی چیزی که شانس من اون شب خونه نبودن شوهرم اومد دنبالم منو برد خونه هیچی به خواهرش نگفت هیییییچیی و من واقعا حالم هم از شوهر بی عرضم بهم خورد هم خواهر بیشعور و عفریتش شرایط طلاق هم دارم ولی خانوادم مخالفن و میگن باهاش صحبت کن ولی میدونم صحبت فایده ای نداره خسته شدم واقعا نا امیدم 

شوهرم به حرف من گوش نمیده و کار خودشو میکنه و نمیخواد از ما تحت خانوادش بیرون بیاد هر چی خودم و خانوادم باهاش صحبت کنیم مرغش یه پا داره و میگه زنم باید با شرایط من خودش و وفق بده

من یه شهر از خانوادم دورم و تو شهر غریب رفتم بخاطر اون بی چشم و رو ولی اون حاضر نیست از خانوادش جدا بشینیم بخاطر ارامش زندگیمون . 

شما بگین من توقع بی جا دارم اول زندگی؟

ما انسان ها و همه چیز را نه آنطور که هستند، بلکه آنطور که هستیم می بینیم. 👁️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792