دیگه دوستش ندارم
فکر میکردم اگه ببینمش دستامو بگیره یا بغلم کنه دوباره همون حس ها در من به وجود میاد
خیلی برام ترسناکه و خیلی ترسیده بودم وقتی بغلم کرد و کوچیکترین حسی در من روشن نشد
حالا اون فکر میکنه که من میخوام برگردم ولی واقعیت اینه که هر چی که داشتم رو ازم گرفت
حتی عشقی که به خودش داشتم
آرامشم لبخندم خوشحالیم امنیتی حتی پولم رو ازم گرفت !
(سیم کارتم کاریه حتی اگه عوض کنم باز از پیج کاریم ورمیداره میاد سر وقتم)
ی چیز میخوام بگم بسوزونمش ولی نمیدونم چی بگم
شما بودید چی می‌گفتین؟
بزن بلاکش کن از همه جا
همینا رو که گفتی بگو
بهترینسوزوندن..بی تفاوتی و کم محلیه...مردا معمولا گوش نمی دن
شما دیگه راهتون از هم جدا شده
بهتره هیچ ارتباطی نداشته باشین با هم
خودت هم اذیت میشی
با بچه طلاق گرفتی؟
الان بچت پیش کیه
تو اغوشش رفتی بعد طلاق بعد میخوای بسوزونیش قکر نمیکنه اونی که واقعا داره میسوزه یکی دیگس رها کن خودتو
متنفرم از مردایی که برمیگردن خبر ندارن یه زن بزاره طرفو کنار دیگه گذاشته
واسه چی بسوزونی عزیزدلم
من می‌دونم و درک میکنم که درد خیلی خیلی زیادی توی مدت طولانی بهت وارد شده که قلبت نسبت بهش بی حس شده
بعد از بارهاااا که تو ذوقت خورده تصمیم گرفتی اهمیت ندی
ولی به نظرم در کمال آرامش بهش بگو که من مسیر زندگیم رو جدا از تو میبینم مسیر خودمو پیدا کردم و واسه اینکه بخوام خودمو پیدا کنم دوباره نیاز دارم که دیگه ارتباطی نداشته باشیم
خیلی خوب احساساتمو بیان کردی
من با این که خیلی آدم خوش صحبتی هستم اما خیلی سخت میتونم راجع به احساساتم صحبت کنم
به نظرت بهش بگم که دیگه دوستت ندارم اصلا؟
حس میکنم از همه هم سن و سالام به خاطر ازدواج اشتباهم عقب افتادم
