سالها پیش من دانشجوی ارشد بودم و تازه ارشد قبول شده بودم
سالها با لکنت دست و پنجه نرم کرده بودم
لکنت شدیدی نبود
کم بود ولی مواقع استرس و هیجان زیاد میشد
ترم اول ارشد قرار بود که یک نشستی برگزار بشه و دانشجوهای منتخب هر کدوم یک ربع صحبت کنن.
من هیچوقت سالن همایش دانشکده رو انقدر شلوغ ندیده بودم
شروع به صحبت کردن کردم و دقیقا یک ربع توی تکتک کلماتم لکنت کردم.
وقتی تموم شد از سالن اومدم بیرون
توی محوطه نشستم و از شدت ناراحتی نمیدونستم چیکار کنم
یه دانشجوی دکتری اومد و گفت من خیلی از مدل حرف زدن شما خوشم اومد،اصلا ناراحت نباشید،برای همه پیش میاد و رفت
الان ۸ سال گذشته
اون دانشجوی دکتری همسر منه
هر سال لکنت من کمتر شد
مشکلی که سالها براش دست به دامن دکترها و گفتار درمانگرها میشدم در نهایت با کمک همسرم حل شد
هنوز هم توی محل کار،دانشگاه،دادگاه،خیابون،توی جمع خانواده و...لکنت میکنم اولین کسی که با نگاهش یادآوری میکنه لکنت من چیز خاصی نیست همسرمه