مامانم جدیدا خیلی غر میزنه انگار هوووشم !
قبلا اینجوری نبود. من خیلی دوسش داشتم یعنی همیشه تو ذهنم میومد بی کسم میگفت فقط مامانمو دارم که بنده خدا کاری ازش برنمیاد ولی همه زورشو میزنه
الان داره یه کاری میکنه ازش متنفر بشم ! دلم میخواد از این خونه برم فقط .....
فردا کنکور دارم اما هیچی نخوندم با خودم گفتم میمونم مشت کنکور فقط یه سال توی اون سال همه تلاشمو میکنم بعد هرچی که شد میرم انتخاب رشته میکنم چون دیگه تلاشمو کردم. ولی الان دیگه نمیتونم میخوام هرچی رشته آش هم شده قبول شدم فقط برم از این خونه !
داره باعث میشه آینده امو داغون کنم
از بابا که نپرسین که حیف اسم پدر و مرد روی......... گذاشتن!
جالب اینجاست شوهرش هرکاری میکنه هرجور باش رفتار میکنه هیچی نمیگه عین پروانه دورش میچرخه
اونوقت من........
امروز بهش گفتم با این غر زدنات پسفردا پبرشی چی میشی هیشکی پیشت نمیمونه بعدش گفتم : البته تو فقط سر من غر میزنی . گفت اره من میدونم کِی غر بزنم و سر کی غر بزنم..!!!!
خوبه خودش بقیه رو ( مثلا خاله ام) رو نصیحت میکنه غر نزن و فلان و اینا بعد خودش ..... تازه فکر میکنه داره کار درست رو میکنه
روز به روز اخلاقا و تفکراتش داره مریض تر میشه
فکر کنم بخاطر کانالیه که تو ایتا عضو شده یه همسرداری مومنانه و طب سنتی یه سری چرت و پرت دیگه که از عمه هام یاد گرفته ! تفکراتش روز به روز پوسیده تر میشه
نمیدونم چیکار کنم
