دارم خفه میشم

+میشه حرف بزنیم
_درچه موردی؟
+راستش یه سری حرفا رو دلم داره سنگینی میکنه اگه نگم خفه میشم 
_چه حرفی
+در مورد گذشته در مورد خودمون در مورد یه درد بی درمون که ۱۲ ساله خوب نمیشه 
خستم از خودم از تو از همه چی بریدم دلم برا اون روزا تنگ شده روزایی که کنار تو خود واقعیم بودم.نمیدونم اسمش بد شانسی بود قسمت بود یا..فقط میدونم یه تیکه از وجودم کنده شده بعد از تو 
_شما فکر کنم فراموش کردید من متاهلم 
+نه این واقعیت رو فراموش نکردم من سالها تو خیالم باهات زندگی کردم الان هم نه ازت میخوام دوباره باهم باشیم نه ازت میخوام خیانت کنی نه ازت میخوام بهم فکر کنی من فقط باید در مورد حرفایی که تو دلمه بهت بگم میخوام ازدواج کنم نمیخوام  این حرفا رو با خودم به زندگی جدیدم ببرم 
_بفرمایید بگید منم گوش میدم
من شب های زیادی خوابت رو دیدم تو خواب تو مال من بودی من با خیالت زندگی کردم تو خیال ما بچه داریم زندگیمون شیرینه مسافرت میریم کوه میریم دوچرخه سواری میکنیم یکی اومده تو واقعیت میخواد جاتو بگیره یجورایی گرفته باهاش حالم خوبه اوایل فقط سرگرمی بود شاید برات مسخره باشه اما دفعه اول رنگ لباسش رنگ مورد علاقه تو بود وجه اشتراکاتش با تو مقایسه میشه تو ذهنم 
_خب چه کاری از من ساختس؟
هیچی واقعا فقط میخوام بگم خاطره هات رو بردار برو میخوام بگم دیگه تو خوابم نیا.
_اوکی
ازت متنفرم که زندگیم رو به گند کشیدی ازت متنفرم که ۱۲ سال از زندگیم رو حروم کردی 
_من؟؟؟؟
اره تو.تویی که اهل موندن نبودی چرا اومدی برام خاطره ساختی؟
_شما اهل جنگیدن برای خواسته هات نبودی الان هم همه چی افتاد گردن من.اینبار که خواستی گذشته رو مرور کنی یبار واقع بینانه نگاه کن اونی که پا پس کشید من نبودم اونیکه ادای آدمای همه چیز دان رو درآورد و گفت صلاح اینه بخاطر خانواده ها کوتاه بیاییم من نبودم.
الان هم بجایی گشتن دنبال مقصر برو سراغ زندگیت 
+یبار برای همیشه باید این موضوع روشن بشه
_همه چی روشنه ما یه مدت عاشق هم بودیم خانواده ها نذاشتن ما هم نجنگیدیم کوتاه اومدیم بعدش هم هر کی رفت سراغ زندگیش تموم شد و رفت 
+برای تویی که رفتی زندگی جدید پیدا کردی عشق پیدا کردی همه چی خوب پیش رفت الان داری زندگیت رو میکنی به ریش من بدبخت هم میخندی
منی که ۱۲ سال نتونستم اعتماد کنم نتونستم از ته دل شاد باشم هزارتا آدم دیگه اومد تو زندگیم چند روز خوب شدم دوباره قاطی کردم 
فکر کردی آسون بود ببینم مادرشدی؟دستش رو میگیری میایی جلو من نازش میکنی 
آسون بود جلو من کنار شوهرت میشینی براش ناز و ادا میایی و ریز ریز میخندی 
_من نه خواستم تو رو برنجونم نه خواستم ناز و ادا بیام دارم زندگیمو میکنم ببخش اگه برای ناز کردن بچم ازت اجازه نگرفتم 
نکنه انتظار داشتی جایی که شما هستی برم شمشیر بکشم رو شوهرم اینبار شما جایی که من هستم نباش 
+حیف عمرم حیف جونیم 
_هه یه چیزی هم بدهکار شدم
+به اندازه ی تمام روزایی که حالم بد بود و تو کنار یکی دیگه خوشحال بودی بهم بدهکاری 
_شب خوش
+چیه حرف حق تلخه کجا فرار میکنی بمون ببین چیکار کردی بعد توقع داری زندگیت قشنگ باشه نه خانوم باید کارما پس بدی باید مثل من بشی تنها بشی 
_اصلا حال و حوصله حرفات رو ندارم 
+میدونستم اصلا نمیفهمی من چی کشیدم.لعنت به تو لعنت به بابات لعنت به من به مامان و بابام لعنت به همه اونایی که این بلا رو سر ما آوردن هر چند الان که دارم میبینم زندگی کردن با یه آدم سنگ دل و نچسب خیلی سخت بوده و من تحملش رو نداشتم همون بهتر که نشده
_اره زندگی با یه آدم بی منطق برای من خیلی سخته بهتر که نشد 
+اومدم حرف بزنم سبک بشم ریدی تو حالم 
_وقتی حرف میزنی جنبه شنیدن جواب رو هم داشته باش 
+دارم بهت میگم من دارم عروسی میکنم اینبار نه تو خوابم باش نه تو واقعیت باش 

_تو خوابت کاری ازم برنمیاد ولی تو واقعیت یادم نمیاد تو تمام این سالها خواسته باشم باهات رو در رو بشم اگه تو مراسمات مختلف همو دیدیم فقط از روی اجبار بوده همین و بس 

+چقدر پشت اون صورت آروم دریده ای 

_به احترام روزای خوب گذشته به احترام کارهایی که در حقم کردی سکوت میکنم فقط دیگه تا شعاع ده کیلومتری من نباش که هر چی دیدی از چشم خودت دیدی

+حالم ازت بهم میخوره

_من بیشتر

+برم کپه مرگمو بذارم اومدم دو کلمه حرف بزنم گند زدی به همه چی برم تا دهنم باز نشده شانس آوردی اینجا نیستی 

_برو بسلامت دیگه اینورا پیدات نشه 

برا اون مجله کوفتیت هم دیگه چیزی نمینویسم پولشم نمیخوام فقط دیگه نباش 

حالم بده 

حآل من از اون بدتره فقط باید یجوری رفتار میکردم که دل بکنه از این گذشته کوفتی باید بره دنبال زندگیش ۱۲ سال از زندگیش حروم شد نمیخوام بیشتر از این بسوزه 

کاش نبود

دلنوشته نیست عزیزم 

براش بجنگ تا مثل من نشه یه حسرت تو قلبت 

الان دارم خفه میشم مجبورم وانمود کنم خوبم اما خوب نیستم 

اوم موقع ها کم سن و سال بودیم الان من دارم زندگی میکنم بچه دارم شوهرم رو دوست دارم نمیگم به گذشته فکر نمی‌کنم چرا هراز گاهی یادم میاد ما چون فامیل بودیم مجبوریم همدیگه رو ببینیم ولی یه روزایی مثل امروز دیوونه میشم کاش پیام نمی‌داد