جاری من خیلی ثروتمندی پدرش ی جهیزیه هم آورد هزار برابر خونه زندگی من قشنگ تر و شیک تر صادقانه بگم اصلا و ابدا ناراحت نبودم تازه کلی هم برا برادرشوهرم خوشحال بودم
تا اینکه دعواهای با همسرم شروع شد ک چرا جهیزیه ی تو کمه از اون وقت ب بعد هر وقت میرم خونش حالم گرفته میشه حرفهای همسرم یادم میاد