تو بد شرایطی وارد این تاپیک شدم الان عین چی عصبانی هستم
بعد ۱۴ سال زندگی مثل سگ پشیمونم که ازدواج کردم و وقت و عمرم را واسه دیگران هدر دادم
میتونستم مجرد باشم خانم خودم باشم دستم تو جیب خودم باشه و به هیچ کسی جوابگو نباشم
مجبور نباشم کله سحر به خاطر دیگران بیدار بشم صبحانه آماده کنم تغذیه بزارم لقمه بگیرم
بشورم و بپزم و جمع نظافت کنم
میتونستم راحت هر جا میخوام برم نه اینکه یکی باشه هی بگه نه نرو چرا میخوای بری یا وقتی یه جا میرم صد بار زنگ بزنن بگن کی برمیگردی
اگه خودم تنها بودم آرامش داشتم الان اشک تو چشمم نبود
یه بار که جمع و جور میکردم حداقل تا آخر هفته همه چی مرتب بود نه هر لحظه مجبور باشم جمع و جور کنم
هر غذایی میپختم میخوردم و لذت میبردم نه اینکه مجبور باشم غر غر تحمل کنم که چرا اینجوریه چرا اینو پختی چرا نپختی و...
زندگی خیلی مزخرفه متاهلی مزخرف تر