با خواهرشوهر متلکیم که خیلی تحملش کردم دعوام شد و نابودش کردم هرچی تو دلم بود ریختم بیرون کثافتو فهمیدم تا الان همه فتنه ها از اون بوده اون مادرشوهرمو پر میکرد علیه من پشت من زر میزد ننشم میفتاد تو جون شوهر من و زندگیم منو خانوادمو بد جلوه میدادن پیش شوهرم نمیدونم چی میگن میشنون پیش دشمنا کلی فوش ناموسی تهمت بهم زد جوابش دادم ادامه بده شکایتم میکنیم هرموقع میرفتم خونش چرتوپرت میگف هیچ جوابش نمیدادم الان دلم خنک شد توروخدا کم نیارین رودروایسی نکنید برینید سرتاپای کسی بهتون حرف میزنه من هیچی نگفتم سوارم شدن