تیکه
لیوان آبم منو صدا میرنه ببرم براش.
دوتا دارم هیچی .فقط مثل جاروبرقی پشتشون جمع می کنم
اره
۱۸
من از ۱۲ سالگی مامانم به خاطره اینک مادربزرگم مریض بود نبود من از مدرسه میامدم سالاد و شربت درست میکردم
اگر غذا سرخ کردنی بود سرخ میکردم
برنج داغ میکردم
غذا برا آبجیم کتابخونه میبردم
داداش مو از مهد کودک میاووردم
بعدازظهرا برا آبجیم میان وعده میبردم
شام درست میکردم
خونه رو دست گل میکردم ک مامانم نخواد کاری کنه میاد خونه
به خاطره همین یه حس مادری دارم 😁😂
,دخترم ۱۲سالشه
سفره جمع میکنه پهن میکنه گاهی اوقات آشپزی میکنه خودش کلا کارای شخصیش انجام میده پس انداز میکنه
ولی ظرف شستن واقعا بدش میاد لباس هارو که لباس شویی میشوره
اگه حالم خوش نباشه کل کارا بر عهده اون میفته
عزیزم درست میشه.من خودم تک دختر بودم اگر خودمم میخواستم کاری کنم مامانم نمیزاشت.الان خونه خودم همیشه مثل دسته ی گله.همه میگن خیلی تمیزی.شده مهمون ناخونده داشتم اومده رفته تا سالها از تمیزی خونم اینور اون ور گفته😁
مامانم میگه واسه من کار نکردی اصلا چرا😄
الان پسرم ۱۳ سالشه خداروشکر از هر لحاط پسره خوبیه اما اصلا هیچ کاری از دستش برنمیاد.یعنی تخم مرغ میخواد بندازه منو صدا میکنه🫣🤣
مامانم میگه حقته 🥺
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
